مترادف حاجتمندی: بی نوایی، تهی دستی، فقر، احتیاج، توقع، نیازمندی، وسن متضاد حاجتمندی: بی نیازی
لغت نامه دهخدا
حاجتمندی. [ ج َ م َ ] ( حامص مرکب ) نیاز. افتقار.احتیاج : و گفته اند: «حاجتمندی دوم اسیری است ». ( قابوسنامه ). باب اول اندر شناختن سبب حاجتمندی مردم و دیگر جانوران بغذا. ( ذخیره خوارزمشاهی ).