[ویکی اهل البیت] خطیب سترگ و محدث بزرگ، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی انصاری قمی، یکی از مبلغان نستوه دین بشمار می رفت که در وعظ و تبلیغات دینی و ترویج و نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام، گوی سبقت از اقران ربود و صوت وصیت منبر و مواعظ حسنه اش به سراسر ایران رسید. او در غالب مسافرت های تبلیغی خود و مبارزاتش بر علیه شیخی ها و صوفی ها و بابی ها و بهائی ها و کمونیست ها، آثار نیکویی از خود به جای گذاشت و بسیاری از مردم را به راه دین هدایت کرد و از انحراف نجات داد...».
آن مرحوم با آن اسباب و ابزار، از آیات و روایات که در صندوق سینه اش محفوظ داشت، با ذوق و سلیقه شیرین و مخصوص خود به راه افتاد و چهل سال تمام، تابستان و زمستان در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران و عتبات عالیات (کربلا و نجف و سامرا) به موعظه پرداخت.
مرحوم آیت الله بروجردی می فرمود: «زبان انصاری و قلم سید شرف الدین، هر دو خدمتگذار واقعی اسلام اند.» اینک در آستانه سی امین سال وفاتش، گذری کوتاه بر شرح زندگی و خدماتش داریم و اندکی از آگاهی و تعهد و مسئولیت وی را بازمی نمایانیم.
حاج شیخ انصاری در سال 1321 یا 1323 ق در قم، در خانواده ای پرفضیلت که نَسَب به شیخ الطائفه جناب سعد بن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی، صحابی بزرگوار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می بردند، زاده شد.
پدرش مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد، العبدالصالح العابد المتهجد یکی از عباد و زهاد پایین شهر قم و از معتمدین وثقات حضرات آیات: آقا شیخ ابوالقاسم قمی و آقا شیخ مهدی حکمی قمی بود. وی و برادرش مرحوم حاج شیخ علی زاهد، تابستان های گرم ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و به ماه رمضان پیوند می زدند. و در دوره عمرشان کمتر اتفاق افتاد که نماز شب را ترک کنند. آنان در امر به معروف و نهی از منکر بسیار کوشا بودند و شخصاً مرتکبین امور خلاف شرع را توبه می دادند.
مرحوم انصاری از اوان تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 ق (1300 ش)، به تحصیل علوم دینی روی آورد، مقدمات و ادبیات را نزد مرحوم علامه ادیب تهرانی، سطوح را در محضر حضرات آیات: میرزا محمد همدانی، آخوند ملا علی همدانی، حاج شیخ محمدعلی حایری قمی و آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری فراگرفت و آن گاه در سال 1347 ق، به درس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری حاضر شد و بزودی در زمره شاگردان مبرز وی درآمد. او در همان زمان سخت مورد توجه استاد قرار گرفت و داستان زیر مؤید این مدعا است: پیش از آن که وی به لباس روحانیت ملبس شود، روزی در تیمچه بزرگ بازار، بر فراز منبر بود که مرحوم آیت الله حایری وارد مجلس شد و زمانی که منبر شیرین وی را مشاهده کرد، او را نزد خود طلبید و پرسید: نام شما چیست و چرا تاکنون معمم نشده ای؟
آن مرحوم با آن اسباب و ابزار، از آیات و روایات که در صندوق سینه اش محفوظ داشت، با ذوق و سلیقه شیرین و مخصوص خود به راه افتاد و چهل سال تمام، تابستان و زمستان در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران و عتبات عالیات (کربلا و نجف و سامرا) به موعظه پرداخت.
مرحوم آیت الله بروجردی می فرمود: «زبان انصاری و قلم سید شرف الدین، هر دو خدمتگذار واقعی اسلام اند.» اینک در آستانه سی امین سال وفاتش، گذری کوتاه بر شرح زندگی و خدماتش داریم و اندکی از آگاهی و تعهد و مسئولیت وی را بازمی نمایانیم.
حاج شیخ انصاری در سال 1321 یا 1323 ق در قم، در خانواده ای پرفضیلت که نَسَب به شیخ الطائفه جناب سعد بن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی، صحابی بزرگوار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می بردند، زاده شد.
پدرش مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد، العبدالصالح العابد المتهجد یکی از عباد و زهاد پایین شهر قم و از معتمدین وثقات حضرات آیات: آقا شیخ ابوالقاسم قمی و آقا شیخ مهدی حکمی قمی بود. وی و برادرش مرحوم حاج شیخ علی زاهد، تابستان های گرم ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و به ماه رمضان پیوند می زدند. و در دوره عمرشان کمتر اتفاق افتاد که نماز شب را ترک کنند. آنان در امر به معروف و نهی از منکر بسیار کوشا بودند و شخصاً مرتکبین امور خلاف شرع را توبه می دادند.
مرحوم انصاری از اوان تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 ق (1300 ش)، به تحصیل علوم دینی روی آورد، مقدمات و ادبیات را نزد مرحوم علامه ادیب تهرانی، سطوح را در محضر حضرات آیات: میرزا محمد همدانی، آخوند ملا علی همدانی، حاج شیخ محمدعلی حایری قمی و آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری فراگرفت و آن گاه در سال 1347 ق، به درس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری حاضر شد و بزودی در زمره شاگردان مبرز وی درآمد. او در همان زمان سخت مورد توجه استاد قرار گرفت و داستان زیر مؤید این مدعا است: پیش از آن که وی به لباس روحانیت ملبس شود، روزی در تیمچه بزرگ بازار، بر فراز منبر بود که مرحوم آیت الله حایری وارد مجلس شد و زمانی که منبر شیرین وی را مشاهده کرد، او را نزد خود طلبید و پرسید: نام شما چیست و چرا تاکنون معمم نشده ای؟