حائک

لغت نامه دهخدا

حائک. [ ءِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حوک و حیاکت و حیاک. بافنده. جولاه. جولاهه. جولا. نسّاج. گوفشانه. پای باف. همگر. جشیر. جشیره. بافکار. || نعت فاعلی از حیک و حَیکان. آنکه خرامد. آنکه گرازان رود. آنکه گاه رفتن دوش و تن جنباند. آنکه گاه رفتن دوشها جنباند و زانوها فراخ نهد.

فرهنگ فارسی

بافنده جولاه

فرهنگ عمید

بافنده، جولاه.

پیشنهاد کاربران

بپرس