لغت نامه دهخدا
جیز. ( ع اِ ) ج ِ جیزة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جیزة شود. || قبر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کرانه وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جیز. ( اِ صوت ) در تداول عوام ، کلمه ای که بدان کودکان رااز نزدیک شدن به آتش ترسانند. آتش در زبان اطفال.
- جیز شدن ؛ سوختن در زبان اطفال.
- جیز کردن ؛ سوزاندن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
در تداول عوام کلمه که بدان کودکان را از نزدیک شدن به آتش ترسانند .
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
تقریبا همان سوختن است البته بیشتر سوختن دست همین که دست خود را بر شی داغ چون اهن و فلز داغ میزنند صدایی چون جیز شنیده میشود, وبرای ترساندن کودک و دوری از خطر او را اگاهی میدهند که فلان چیز جیز است یا جیزه.