جیبر

لغت نامه دهخدا

جیبر. [ ب َ ] ( اِ ) فرادیس بود که جمع فردوس است که بوستان و بهشت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

جیبر. [ ج ِ ب ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول. دشت گرم سیر مالاریایی. سکنه 100 تن. آب آن از رودخانه دز. محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است. ساکنین از طایفه ٔبختیاری می باشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

پیشنهاد کاربران

دهی از روستاهای سابق دزفول با حدود 14 کیلومتر فاصله از مرکز شهرستان دزفول و 15 کیلومتری شهر شوش و حدودا بیست خانوار که در زمان شاه و تجمیع سازی آبادی ها به شهرک زراعی وحدت ( منتظری ) و اینک شهر منتظران ملحق شد. ( علت وجه تسمیه مشخص نیست )
نوعی قناری با فرم بدنی عمود ایستاده وگردن رو به جلو.

بپرس