جیب بری کردن

مترادف ها

pick (فعل)
دزدیدن، چیدن، سوار کردن، کندن، برگزیدن، فرو بردن، باز کردن، جیب بری کردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن

purse (فعل)
جمع کردن، جیب بری کردن

فارسی به عربی

دس , محفظة

پیشنهاد کاربران

بپرس