جیاش

لغت نامه دهخدا

جیاش. [ ج َی ْ یا ] ( ع ص ، اِ ) اسب که به اندک جنبش پا تیز رود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اسب زودرو. ( مهذب الاسماء ).

جیاش. [ ج َی ْ یا ] ( اِخ ) ابن نجاح ، مکنی به ابوالطامی. صاحب تهامه یمن و داهیه و شجاع و تاریخ دان و ادیب و شاعر بود. وی پس از قتل برادرش سعیدبن نجاح بسال 481 هَ. ق. بهندوستان سفر کرد و پس از شش ماه در خفا به یمن برگشت و مردمی را بگرد خود فراهم آورد و بسال 482 ظاهر گردید و بر زبید مسلط شد و تا هنگام مرگ بسال 498 هَ. ق. بر تهامه حکومت داشت. دیوان شعربزرگی دارد و کتاب المفید فی اخبار زبید از تألیفات اوست. ( تاریخ ثغر عدن ) ( الاعلام زرکلی ج 1 ص 199 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس