جگرکندی

لغت نامه دهخدا

جگرکندی. [ ج َ گ َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نمین شهرستان اردبیل واقع در 17هزارگزی شمال خاوری اردبیل و 3هزارگزی شوسه اردبیل به آستارا. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 314 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان نمین شهرستان اردبیل واقع در ۱۷ هزار گزی شمال خاوری اردبیل و ۳ هزار گزی شوسه اردبیل آستارا موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است .

دانشنامه عمومی

جگرکندی یک روستا در ایران است که در دهستان ویلکیج شمالی واقع شده است. [ ۱] جگرکندی ۵۲ نفر جمعیت دارد.
عکس جگرکندی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بیوگرافی روستای جگرکندی برمیگردد به شخصی معروف به نام ( عالی بیگ ) که از بزرگان روستای جگرکندی روایت است که این شخص با اسب از این منطقه عبور میکرده که متوجه آباد بودن این منطقه میشود و کل زمینهای منطقه را میخرد و این گونه روستای جگرکندی بوجود می آید.
پیشنهاد فوق کاملا غیر واقعی ودور از منطق میباشد. کلمه جییار در ترکی به معنای پهلوان است و جییار کندی یعنی روستای پهلوانان. واما روایت دیگر بعلت موقعیت جغرافیایی که این روستا دارد تقریبا در وسط روستاهای
...
[مشاهده متن کامل]
اطراف خود قرار گرفته وبدین علت به جیار ( جگر ) کندی موسوم گردیده منتها چون جیار مصداق فارسی نداشته در نام گذاری وثبت در اسناد تبدیل به جگرکندی شده است. با تشکر

این نا م درزمان صدورشناسنامه تحریف شده است
وازجگیرکندی به جگرکندی تغییر یافته است. جگیرنام محل یا رودی است که در منطقه لنکران است ( از کتاب فرهنگ جغرافیایی نمین ) اما آنجه از پدرانمان سینه به سینه نقل شده است فردی که احتمالا قصاب هم بوده از اینجا می گذشته که فردی ازاین ده به او پیشنهاد می کند این گاو را اینجا بکش جگرش را به ما بفروش واین قصاب هم انجام میدهد جگرش را برمی دارند وگوشتش میماند دستش واین بی چاره هی می گفت جگر جگر تا اینکه جگر کندی نام گرفت.
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس