جگرخون کردن

پیشنهاد کاربران

جگرخون کردن ؛آسیب فراوان وارد کردن. رنج بسیار دادن. خونین جگر کردن.
- || غم بسیار خوردن. رنج بسیار کشیدن :
بسالی ز جورت جگر خون کنم
به یک ساعت از دل بدر چون کنم.
سعدی ( بوستان ) .

بپرس