جکل

لغت نامه دهخدا

جکل. [ ج ِ ک ِ ] ( اِخ ) شهریست در ماوراء رود سیحون در ترکستان نزدیک طرار، ابومحمد عبدالرحمان بن یحیی بن یونس جکلی خطیب سمرقند در روزگار قدرخان ( متوفی 516 هَ. ق. ) از آنجا بوده است. ابوحفص بن عمربن محمدبن احمد نسفی از او روایت کند. ( معجم البلدان ).
جکل معرب چِگِل شهر و ناحیه معروف است. رجوع به چگل در همین لغت نامه شود.

گویش مازنی

/jokol/ نیم دانه ی برنج نو رسته ی پخته شده که با مغز گردوی ساییده شده مصرف می گردد & برنجی که دوباره برداشت شود

پیشنهاد کاربران

بپرس