جوی خون راندن

پیشنهاد کاربران

- || کنایه از قتل بسیار کردن.
جوی خون راندن ؛ خون بسیار در موضعی از بدن روان ساختن :
تفکر از پی معنی همی چنان باید
که از مسام دل و دیده جوی خون راند.
کریمی سمرقندی.

بپرس