لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- منسوب به جو گندم . ۲- موی سر و ریش که سیاه و سفید باشد.
منسوب به جو گندم یا موی سر و ریش که سیاه و سفید باشد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
واژۀ فارسی �جوگندمی� برابر با واژۀ انگلیسی Hoary است.
آمیزه مو. [ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) آنکه بعض مویهای سیاه و بعض آن سپید دارد، و آن پس از جوانی باشد. دومو. دومویه . اشمط. شمطاء. با موی جوگندمی :
اگر شاه هر هفت کشور بود
چو آمیزه مو شد مکدر بود.
دقیقی .
... [مشاهده متن کامل]
کمیژه موی . ( تاج المصادر بیهقی ) .
- آمیزه موی شدن ؛ کمیژه موی شدن . اخلاس . ( تاج المصادر بیهقی ) .
اگر شاه هر هفت کشور بود
چو آمیزه مو شد مکدر بود.
دقیقی .
... [مشاهده متن کامل]
کمیژه موی . ( تاج المصادر بیهقی ) .
- آمیزه موی شدن ؛ کمیژه موی شدن . اخلاس . ( تاج المصادر بیهقی ) .
جو گندمی : موی سر شخصی که به علت پیری نیمی سفید ونیمی سیاه است.