جوک زدن

لغت نامه دهخدا

جوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) تعظیم کردن. احترام گذاشتن و آن چنانست که جوک زننده یکی از زانوهای خود را بزمین نهد و با مرفق خود بزمین اشارت کند و این عادت نزد مغولان غایت تعظیم و بزرگداشت است. ( از تعلیقات محمد معین بر چهارمقاله ) : زانوی خدمت بر زمین ننهاد و جوک نزد.( جهانگشای جوینی ). و پسران کلبلات در زمره اوکوتیمور جوک زده سخن ایشان می پرسیدند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

تعظیم کردن احترام گذاشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس