[ویکی نور] جوهر الذات، کتابی است از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در خودشناسی و شناخت گوهر وجود آدمی که طی بیان مراحل سیر و سلوک آدمی، برای وصول به حقیقت و کشف عالم وجود، سرانجام به معرفت و شناخت حضرت باری که مقصد و مقصود نهایی همه مخلوقات و موجودات عالم، بهویژه انسان سرگردان است، منتهی میگردد.
کتاب، به اهتمام تیمور برهان لیمودهی، به چاپ رسیده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز گردیده و مطالب در دو دفتر، ارائه شده است.
در مقدمه، نگاهی به کتاب جوهر الذات و زندگی عطار گردیده و اطلاعاتی پیرامون هر دو، ارائه شده است.
دفتر نخست، بهمانند همه آثار عطار، با توصیف و ستایش پروردگار آغاز گردیده و صفات متعالیه حضرت حق، یکی پس از دیگری، طی ابیات گوناگون، به تصویر درآمده است که عقل آدمی، از کنه وجود این همه صفات، عاجز و مبهوب میماند و سرانجام به خاموشی و سکوتی احترامآمیز، پناه میبرد؛ چراکه به حقیقت درمییابد او نیز با همه لاف و گزافهای عقلانی و ادعاهای عقل و بزرگی که در زیر سقف این دایره مینایی از خود ظاهر میسازد، همچون فلک گردان، همواره گردان و سرگردان است؛ همان گونه که شاعر فرماید: نمیدانی در این معنی چه گویی که گردان چون فلک، مانند گویی. بااینهمه، از دیدگاه شاعر، انسان همواره مورد عنایت خاص حضرت باری و محبوب و مطلوب پروردگار مهربان و کارساز است، اما دریغ که او از این امر، غافل است. روی این اصل، شاعر در جای دیگر از ابیات کتاب، آدمی را به این غفلت توجه داده و وی را به گوهر ارزشمندی که در وجود او از سوی حضرت حق به ودیعه نهاده شده، رهنمون گردیده تا از این گوهر شایان، بهرهمندی کامل حاصل نماید؛ چنانکه گوید: عجایب جوهری جانا ندانم که چون شرح صفاتت را بخوانم. در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان میآورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهرهمندی و نشان دارد، اشاره کرده و میگوید: تو بودی آدم و آدم تو بودی خودی خود، تو در آدم نمودی. و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سورههایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که میفرماید: و نفخت فیه من روحی؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد.
در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و میگوید: تمامت دینها را برفکندی تو بیخ کفر از عالم بکندی. پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و میگوید: در اینجا مینماید روی دلدار عیان عشق باشد، لیس فی الدار؛ در اینجا باز بینی جوهر ذات که بربسته است بر هم جمله ذرات.
کتاب، به اهتمام تیمور برهان لیمودهی، به چاپ رسیده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز گردیده و مطالب در دو دفتر، ارائه شده است.
در مقدمه، نگاهی به کتاب جوهر الذات و زندگی عطار گردیده و اطلاعاتی پیرامون هر دو، ارائه شده است.
دفتر نخست، بهمانند همه آثار عطار، با توصیف و ستایش پروردگار آغاز گردیده و صفات متعالیه حضرت حق، یکی پس از دیگری، طی ابیات گوناگون، به تصویر درآمده است که عقل آدمی، از کنه وجود این همه صفات، عاجز و مبهوب میماند و سرانجام به خاموشی و سکوتی احترامآمیز، پناه میبرد؛ چراکه به حقیقت درمییابد او نیز با همه لاف و گزافهای عقلانی و ادعاهای عقل و بزرگی که در زیر سقف این دایره مینایی از خود ظاهر میسازد، همچون فلک گردان، همواره گردان و سرگردان است؛ همان گونه که شاعر فرماید: نمیدانی در این معنی چه گویی که گردان چون فلک، مانند گویی. بااینهمه، از دیدگاه شاعر، انسان همواره مورد عنایت خاص حضرت باری و محبوب و مطلوب پروردگار مهربان و کارساز است، اما دریغ که او از این امر، غافل است. روی این اصل، شاعر در جای دیگر از ابیات کتاب، آدمی را به این غفلت توجه داده و وی را به گوهر ارزشمندی که در وجود او از سوی حضرت حق به ودیعه نهاده شده، رهنمون گردیده تا از این گوهر شایان، بهرهمندی کامل حاصل نماید؛ چنانکه گوید: عجایب جوهری جانا ندانم که چون شرح صفاتت را بخوانم. در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان میآورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهرهمندی و نشان دارد، اشاره کرده و میگوید: تو بودی آدم و آدم تو بودی خودی خود، تو در آدم نمودی. و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سورههایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که میفرماید: و نفخت فیه من روحی؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد.
در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و میگوید: تمامت دینها را برفکندی تو بیخ کفر از عالم بکندی. پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و میگوید: در اینجا مینماید روی دلدار عیان عشق باشد، لیس فی الدار؛ در اینجا باز بینی جوهر ذات که بربسته است بر هم جمله ذرات.
wikinoor: جوهر_الذات