جوله پسر : پسر بافنده پسر ریسنده :
مهستی کنجوی بانوی شاعر قرن چهارم در شعری چنین آورده است:
جوله پسری که جان و دل خستهٔ اوست
از تار زلفش تن من بستهٔ اوست
بی پود چو تار زلف در شانه کند
ز آن این تن زار گشته پیوستهٔ اوست از مهستی کنجوی
... [مشاهده متن کامل]
جوله به معنی سوراخ و ظرف است شاهد :به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. < هندی>
مهستی کنجوی بانوی شاعر قرن چهارم در شعری چنین آورده است:
جوله پسری که جان و دل خستهٔ اوست
از تار زلفش تن من بستهٔ اوست
بی پود چو تار زلف در شانه کند
ز آن این تن زار گشته پیوستهٔ اوست از مهستی کنجوی
... [مشاهده متن کامل]
جوله به معنی سوراخ و ظرف است شاهد :به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. < هندی>