جولخ

لغت نامه دهخدا

جولخ.[ ل َ ] ( اِ ) نوعی از بافته پشمینه باشد که از آن خرجین سازند و مردم فقیر و درویش و قلندران هم پوشند.( برهان ). نوعی از بافته پشمین از جنس گلیم که پشم آن درشت و خشن باشد و از آن خورجین سازند و مردم فقیر و درویش آنرا بپوشند، و معرب آن جولق است و در این روزگار بتعریب اشتهار دارد. ( آنندراج ) :
قصب من که بیست بیش ارزید
بعد شش ماه استجارت تو
جولخی شد که شش نمی ارزد
چشم بد دور از تجارت تو.
کمال اسماعیل ( از آنندراج ).
رجوع به جولق و جوالق شود.

فرهنگ معین

(جو یا جُ لَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - نوعی پارچة پشمین خشن که از آن خ و رجین و جوال درست کنند. ۲ - جامه پشمین که درویشان و قلندران پوشند.

فرهنگ عمید

=جولق

پیشنهاد کاربران

بپرس