جوغن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
جوغن � جوغ ن �جوغ ( فرو رفتگی ) � جوغن بمعنی علامت یا نشان فرورفته
استفاده از این کلمات در گویشهای مختلف
جوغن � هاون ، سنگی با فرورفتگی برای کوبیدن چیزی
جَغ �خودارضایی، زدن ، کوبیدن، کشیدن
جیغ �کشیدن، زدن
... [مشاهده متن کامل]
آمجوغ� در ترکی آذربایجانی � آم ( زن ) جوغ ( نشان، آلت، علامت ) � آلت زنانه
مثل کلمه خانم �خان ( مرد ) آم ( زن ) �خانام�زن خان
استفاده از این کلمات در گویشهای مختلف
جوغن � هاون ، سنگی با فرورفتگی برای کوبیدن چیزی
جَغ �خودارضایی، زدن ، کوبیدن، کشیدن
جیغ �کشیدن، زدن
... [مشاهده متن کامل]
آمجوغ� در ترکی آذربایجانی � آم ( زن ) جوغ ( نشان، آلت، علامت ) � آلت زنانه
مثل کلمه خانم �خان ( مرد ) آم ( زن ) �خانام�زن خان
هاون در زبان ملکی گالی بشکرد
هاون در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
جوغن : هاون سنگی بزرگ ( گویش جهرمی )
جو مخفف جوب غن به معنی خورد کردن است
در گویش کرمان به هاون ، جوغن گویند
ابزاری شبیه به هاون که به منظور کوبیدن برخی دانه های محکم در گذشته کاربرد داشت