جوغ

لغت نامه دهخدا

جوغ. ( اِ ) بروزن دوغ ، چوبی را گویند که در وقت زراعت کردن بر گردن گاو نهند. ( برهان ). رجوع به جغ و یوغ و جه شود.

فرهنگ فارسی

چوبی که روی گردن جفت گاومیگذارندوبه گاو آهن زنند
( اسم ) چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - چوبی که روی گردن جفت گاو می گذاشتند و گاوآهن را بدان می بستند تا زمین را شیار زده و شخم کنند. ۲ - جوی آب .

فرهنگ عمید

چوبی که روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند و زمین را شخم می زنند، یوغ.

پیشنهاد کاربران

به مرض پرخوری در لری جوغ و در لکی جوخ می گویند. به آدم پر خور هِله هه ر نیز می گونه به معنی کسی که هر چیزی می خورد
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
جوغجوغ
واژه جوغ کاملا پارسی است چون در عربی می شود زوج در ترکی می شود s�rahi این واژه یعنی جوغ صد درصد پارسی است.

بپرس