جوغ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
به مرض پرخوری در لری جوغ و در لکی جوخ می گویند. به آدم پر خور هِله هه ر نیز می گونه به معنی کسی که هر چیزی می خورد
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه جوغ کاملا پارسی است چون در عربی می شود زوج در ترکی می شود s�rahi این واژه یعنی جوغ صد درصد پارسی است.