جوشی

/juSi/

معنی انگلیسی:
fiery, fretful, fussy, hot, hot-tempered, hotblooded, quick-tempered, short-tempered, intense, quick, hyper

لغت نامه دهخدا

جوشی. ( ص نسبی ) منسوب به جوش. || آنکه عادت به نمودن اضطراب دارد. عصبانی. تندمزاج. آنکه زود خشم آرد. که بسیار اضطراب و بی تابی نماید.

فرهنگ فارسی

منسوب به جوش یا آنکه عادت بنمودن اضطراب دارد .

فرهنگ معین

(ص . )عصبانی ،کسی که زود خشمگی ن می شود.

گویش مازنی

/jooshi/ سینه زنی تند به هنگام عزاداری - عصبی

مترادف ها

fretful (صفت)
ناراحت، اخمو، جوشی

pettish (صفت)
ترشرو، بد اخلاق، ستیزه جو، زود رنج، جوشی

فارسی به عربی

مشاکس

پیشنهاد کاربران

بپرس