جوسق
لغت نامه دهخدا
جوسق. [ ج َ س َ ] ( اِخ ) خانه ای بوده است در بغداد مر مقتدر باﷲ را و در وسط آن حوضی است از ارزیز که سی ذراع طول و بیست ذراع عرض آن است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- کوشک قصر کاخ .۲- برج فلکی . جمع : جواسق جواسیق .
خانه ای بوده است در بغداد مر مقتدر بالله را و در وسط آن حوضی است از ارزیز که سی ذراع طول و بیست ذراع عرض آن است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید