لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
ستیزه جو، ستیز گر، ستیز جو، خروس، جوجه خروس، ادم ستیزه جو
خروس، خروسک، جوجه خروس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جوجه خروس : [عامیانه، کنایه ] جوان تازه به دوران رسیده.
دم طلا
کاکلی
بلا
خوش تیپ
کاکلی
بلا
خوش تیپ