جوانی سیّد روح الله مصطفوی خمینی ( ۱ مهر ۱۲۸۱ – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ ) اولین رهبر نظام جمهوری اسلامی را می توان از زمان مهاجرت او به حوزه علمیه اراک برای تحصیلات تکمیلی ( آغاز سده چهارده خورشیدی ) تا سن چهل سالگی وی ( پایان دهه بیست ) دانست که در این مبحث به آن پرداخته می شود. پدر او سید احمد مصطفوی بوده است.
در آغاز جوانی سید روح الله خمینی و پس از تحصیلات مقدماتی اش به سال ۱۲۹۹ هجری شمسی، برادر بزرگ تر وی، سید مرتضی، او را برای تکمیل تحصیلاتش، وی را با خود راهی اراک[ پانویس ۱] کرد. [ ۱] او در آن جا وارد مدرسهٔ سپهدار شد. [ ۲]
در آن سال ها اراک به دلیل حضور عبدالکریم حائری یزدی به مرکز مهمی برای یادگیری مسائل دینی تبدیل شده بود، به گونه ای که خمینی که پیش از رفتن به اراک قصد داشت تحصیلات خود را در اصفهان ادامه دهد، به دلیل وجود این شخص در اراک به این شهر مهاجرت کرد. [ ۳]
حائری یزدی در سال ۱۳۳۲ هجری قمری راهی این شهر شد و کلاس های خود را در مدرسهٔ میرزا یوسف خان به جریان انداخت. این طور به نظر می رسد که خمینی در آن سال ها در علوم دینی به قدر کافی پیشرفت نکرده بود که تحصیلات خود را مستقیماً زیر نظر او ادامه دهد. او درس منطق را در حضور محمد گلپایگانی، کتاب شرح العلوم از زین الدین العاملی را زیر نظر آقا عباس اراکی و ادامهٔ تحصیل المتول خود را با هدایت محمد علی بروجردی گذراند. [ ۴]
زمانی که او در اراک مشغول تحصیل بود حوادث زیادی در ایران رخ داد. مهم ترین آن ها کودتای رضاشاه در ۱۲۹۹ و دستگیری سید حسن مدرس بود. [ ۲]
خمینی در سن ۱۹ سالگی و در ضمن تحصیل، در مراسم بزرگداشت سید محمد طباطبایی، اولین خطابهٔ خود را قرائت کرد. این خطابه در واقع یک بیانیهٔ سیاسی بود که در آن او به قدردانی و تمجید از سید محمد طباطبایی پرداخته بود. از قول او در مورد این خطابه نقل شده:[ ۵]
«پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر می کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله ای از آن را باور نداشته باشم… و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد… و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم. »
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر آغاز جوانی سید روح الله خمینی و پس از تحصیلات مقدماتی اش به سال ۱۲۹۹ هجری شمسی، برادر بزرگ تر وی، سید مرتضی، او را برای تکمیل تحصیلاتش، وی را با خود راهی اراک[ پانویس ۱] کرد. [ ۱] او در آن جا وارد مدرسهٔ سپهدار شد. [ ۲]
در آن سال ها اراک به دلیل حضور عبدالکریم حائری یزدی به مرکز مهمی برای یادگیری مسائل دینی تبدیل شده بود، به گونه ای که خمینی که پیش از رفتن به اراک قصد داشت تحصیلات خود را در اصفهان ادامه دهد، به دلیل وجود این شخص در اراک به این شهر مهاجرت کرد. [ ۳]
حائری یزدی در سال ۱۳۳۲ هجری قمری راهی این شهر شد و کلاس های خود را در مدرسهٔ میرزا یوسف خان به جریان انداخت. این طور به نظر می رسد که خمینی در آن سال ها در علوم دینی به قدر کافی پیشرفت نکرده بود که تحصیلات خود را مستقیماً زیر نظر او ادامه دهد. او درس منطق را در حضور محمد گلپایگانی، کتاب شرح العلوم از زین الدین العاملی را زیر نظر آقا عباس اراکی و ادامهٔ تحصیل المتول خود را با هدایت محمد علی بروجردی گذراند. [ ۴]
زمانی که او در اراک مشغول تحصیل بود حوادث زیادی در ایران رخ داد. مهم ترین آن ها کودتای رضاشاه در ۱۲۹۹ و دستگیری سید حسن مدرس بود. [ ۲]
خمینی در سن ۱۹ سالگی و در ضمن تحصیل، در مراسم بزرگداشت سید محمد طباطبایی، اولین خطابهٔ خود را قرائت کرد. این خطابه در واقع یک بیانیهٔ سیاسی بود که در آن او به قدردانی و تمجید از سید محمد طباطبایی پرداخته بود. از قول او در مورد این خطابه نقل شده:[ ۵]
«پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر می کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله ای از آن را باور نداشته باشم… و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد… و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم. »
wiki: جوانی سید روح الله خمینی