جوانه مرگ شدن. [ ج َ ن َ / ن ِ م َ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) جوانمرگ شدن. در جوانی مردن : باآنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ هم دیر زیست مدعی زودمیر ما.کمال خجند ( از آنندراج ).رجوع به جوانمرگ شدن شود.