جوانه

/javAne/

معنی انگلیسی:
eye, germ, offshoot, sprout, bud, gemma, node

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( جوانة ) جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] ( ع اِ ) سرین و دبر. ( منتهی الارب ). اِسْت. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
جوانه. [ ج َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) جوانی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). شباب. || شاخه تازه درخت. شاخ نوبررسته از درخت. شاخ نو که از درختی یا ریشه آن روید. || ( ص ) تازه. جوان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
منوچهری.
چه فردوسی اندر زمانه نبود
همین بُد که بختش جوانه نبود.
فردوسی.
گیتی جوان شده ست بخور زآن جوانه می
باید می جوانه چوگیتی بود جوان.
؟ ( از آنندراج ).
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال و بدانش کهن.
فردوسی.
دو تیرانداز چون سرو جوانه
زبهر یکدگر کرده نشانه.
نظامی.
به طَرْف هر چمن سروی جوانه
به هر جویی شده آبی روانه.
نظامی.

فرهنگ فارسی

جوان، جوانی، شاخه تازه درخت
۱- ( اسم ) جوانی شباب .۲- ( صفت ) مرد جوان .۳- ( اسم ) شاخ. تاز. درخت نو باو. درخت . ۴- تیژ .
سرین و دبر است

فرهنگ معین

(جَ نِ ) (اِ. ) شاخة تازة درخت .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) اندامی نورس شبیه برگ های ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخه های درخت می روید و از فلس های متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمی آید، تژ.
۲. (زیست شناسی ) دانه ای که مرحلۀ رشد آن به تازگی آغاز شده است.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] تازه، نو.
۴. (صفت ) [قدیمی، مجاز] جوان.
* جوانه زدن: (مصدر لازم ) (زیست شناسی )
۱. جوانه برآوردن گیاه.
۲. [مجاز] به وجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود.

واژه نامه بختیاریکا

پِرک؛ پرگ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوانه (قرآن). خداوند متعال در توصف مسلمانان ایشان را، مانند زراعتی دانسته که جوانه را از زمین خارج کرده، پس آن را نیرو داده تا سخت شود و بر ساقه خود بایستد.
جوانه و شاخه کوچک گیاه در لغت عرب به معنای شطأ است؛ شطأ را اهل لغت فروخ النخل و الزرع گفته اند منظور از آن شاخه های کوچک و جوانه هاست که برای اولین بار از زمین یا از شاخه می رویند.
آیات قرآن
• «ان الله فالق الحب و النوی یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی ذلکم الله فانی تؤفکون؛ همانا خداوند شکافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده بیرون می آورد (گیاهان را از بذرها، حیوانات را از نطفه ها، ارواح انسان ها را از کالبدها، فرزندان مؤمن را از کفار) و بیرون آورنده مرده از زنده است (حبوبات و میوه جات خشک را از گیاه سبز، اجساد مرده را از زنده، اولاد کافر را از نسل مؤمنین)، این است خداوند (توانای دانا) پس به کجا و چگونه (از حق) باز گردانده می شوید؟! »• «...و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطاه فآزره فاستغلظ...؛ .. و صفت آنها در انجیل (عیسی) همانند زرعی است که (خداوند) جوانه های آن را (از اطرافش) برآورده و تقویت کرده...»

دانشنامه عمومی

جوانه (گیاه شناسی). در گیاه شناسی، جوانه ( به انگلیسی: Bud ) ، شاخه ای رشدنیافته یا جنینی است و معمولاً در کنار برگ یا نوک ساقه قرار می گیرد. پس از تشکیل، جوانه ممکن است برای مدتی در حالت خفته باقی بماند، یا ممکن است فوری ساقه تشکیل دهد. جوانه ها ممکن است برای رشد گل یا شاخه های کوتاه تخصصی باشند یا ممکن است پتانسیل رشد کلی شاخه را داشته باشند. اصطلاح جوانه در جانورشناسی نیز به کار می رود، جایی که به رشدی از بدن اشاره دارد که می تواند به یک فرد جدید تبدیل شود.
جوانه ها اغلب در شناسایی گیاهان سودمند هستند، به ویژه برای گیاهان چوبی در زمستان که برگ ها ریخته اند. [ ۱] جوانه ها را می توان بر پایه معیارهای مختلف طبقه بندی و توصیف کرد: مکان، وضعیت، ریخت شناسی و کارکرد.
عکس جوانه (گیاه شناسی)عکس جوانه (گیاه شناسی)عکس جوانه (گیاه شناسی)عکس جوانه (گیاه شناسی)عکس جوانه (گیاه شناسی)عکس جوانه (گیاه شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جوانه (bud)
حالت تکوین نیافتۀ۱ شاخه. معمولاً با فلس۲ های پوششی محصور است. درون جوانه ساقه ای کوچک و تعدادی برگ کوچک یا اجزای گل تکوین نیافته یا هر دو قرار دارد. جوانۀ انتهایی در نوک شاخه قرار دارد، در حالی که جوانۀ جانبی در محورهای برگ تشکیل می شود و غالباً تا زمان جداشدن یا آسیب دیدن جوانۀ انتهایی به صورت خفته۳ (نهفته) باقی می ماند. جوانۀ نابجا۴ ممکن است در هر جایی از گیاه پدید آید و تشکیل این نوع جوانۀ گیاهی براثر آسیبی مثل هَرَس کردن۵ تحریک می شود.
undevelopedscaledormantadventitiouspruning

جدول کلمات

وج

مترادف ها

chrysalis (اسم)
جنین، شکوفه، جوانه، شفیره حشرات

tiller (اسم)
کشاورز، جوانه، کشتکار، زارع، اهرم سکان کشتی

offshoot (اسم)
شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته

bud (اسم)
شکوفه، جوانه، غنچه، تکمه

sprout (اسم)
شاخه، جوانه، فرزند

seedling (اسم)
جوانه، نهال تخمی، جوانه کوچک درخت

gemma (اسم)
جوانه، غنچه، دکمه، جرثومه، الفکه، نرم تن یا صدف گرد کوچک خوراکی

youngling (اسم)
مبتدی، جوانه، جوانک

فارسی به عربی

برعم , شرنقة , کرنب صغیر

پیشنهاد کاربران

بریم مرحله به مرحله این ادعا رو بررسی کنیم تا روشن بشه چقدر پایه علمی یا تحریف شده است.
- - -
1. بررسی واژه �جوانه� در منابع معتبر زبان فارسی
در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین �جوانه� از جوان پسوند �ـه� دانسته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

�جوان� = تازه، نو.
�ـه� در فارسی پسوند اسم ساز است ( مثل دانه، خانه، رانه ) .
→ بنابراین �جوانه� = آنچه تازه روییده، یا گیاه نو.
در برهان قاطع ( قرن ۱۱ هـ. ق ) هم �جوانه� آمده و همان معنی روییدنی نو دارد.
یعنی واژه کاملاً در سنت زبان فارسی ثبت شده و هیچ اشاره ای به ریشه ترکی ندارد.
- - -
2. بررسی از نظر زبان شناسی تاریخی
ریشه ی �جوان� در فارسی از اوستایی javān - ( به معنای جوان، تازه، نو ) است.
این واژه در سنسکریت هم دیده می شود: yuvā́na - ( جوان، تازه ) .
→ پس ریشه ی �جوان� در خانواده ی هندواروپایی است و بسیار کهن تر از ترکی است.
ساخت واژه �جوانه� بسیار طبیعی است:
�جوان� ( تازه ) �ـه� ( اسم ساز ) → جوانه = روییدنی تازه.
- - -
3. بررسی ادعای ارتباط با �جورمک� ترکی
در ترکی �c�cermək / c�cərmək� ( ریشه زدن، جوانه زدن ) داریم.
این واژه ربطی به �جور� یا �جورمه� ندارد.
اینکه گفته شده �جور� �مه� → �جورمه� → �جوانه� ساخته شده، از نظر آوایی و تاریخی کاملاً بی اساس است.
تبدیل �م� به �ن� در فارسی یک قاعده ی تاریخی نیست که چنین تغییری را توجیه کند.
حذف �ر� هم بدون هیچ دلیل آوایی ادعا شده است.
در متون قدیم ترکی ( دیوان لغات الترک کاشغری، قرن ۱۱م ) معادل �جوانه� واژه ی �بیتک� ( bitk – روییدنی ) و �اُتر� ( otur – روییدن ) آمده، نه �جورمه�.
→ بنابراین ادعای ترکی بودن �جوانه� از اساس جعلی است.
- - -
4. نتیجه
✅ �جوانه� یک واژه ی اصیل فارسی است.
✅ ریشه ی آن به اوستایی و سنسکریت برمی گردد ( �javan� = نو، تازه ) .
✅ پسوند �ـه� فارسی اسم ساز است و معنی �روییدنی تازه� می دهد.
❌ ادعای ارتباط با �جورمه� ترکی کاملاً ساختگی و بدون سند تاریخی یا زبان شناسی است.
- - -
📚 منابع:
لغت نامه دهخدا، ذیل �جوانه�
فرهنگ معین، ذیل �جوانه�
برهان قاطع، ذیل �جوانه�
Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen ( ریشه شناسی هندواروپایی )
دیوان لغات الترک، محمود کاشغری
- - -

جوانه کلمه ای تورکی است که از جورمک به معنی جوانه زدن گرفته شده ریشه ان جور بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به شکل جورمه و به معنی حوانه درمی اید که ر ان حذف شده و میم به نون تبدیل شده که به هم خیلی نزدیکند و جوانه شده است
جوانه مجموعه ای از سلوله های مریستمی نخستین است. همچنین برگ یا گل رشد نیافته یک گیاه نیز گفته می شود و بر دو نوع است:یکی جوانه گل و دیگری جوانه برگ. اگر پوست جوانه را بکنیم می توانیم گل ها و برگ هایی را که به طور فشرده در داخل ان به هم پیچیده اند ببینیم بعضی جوانه ها یا غنچه ها را می توان به عنوان غذا خورد مارچوبه کلم دلمه ای و کنگر فرنگی از جمله جوانه های خوراکی اند
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از منابع پر ارزش غذایی است که در گذشته جزء رژیم غذایی ایرانیان قرار داشته است و گفته می شود بیست برابر گوشت ارزش غذایی دارد.

جوانهجوانهجوانهجوانه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جوانه
نو رُسته
sprout
تژ
جوانه : [اصطلاح صنعت چوب] معمولا به برجستگی کوچکی از انتهای ساقه یا شاخه ‏ها نامیده می‏شود که از رویش آن ساقه ـ شاخه ـ برگ ـ یا گل و میوه ظاهر می‏گردد ( جوانه ‏ها را در گیاه ‏شناسی از چند نظر طبقه‏ بندی
...
[مشاهده متن کامل]
می‏کنند ـ از جمله از نظر شکل ظاهری پوشش ـ طرز قرار گرفتن برگ در داخل جوانه ـ از نظر تولید ساقه یا گل و میوه و بالاخره جوانه‏ های مخصوص مانند دارد ـ لومبارد و گورمان و غیره ـ ( رجوع شود به دانش گیاه شناسی . )

زیبای بی همتا
بیرون آمدن از خاک
Bloom
انگار جوانه ها در سرزمین مان خشکیده
پرنده هاى صلح از سرزمین مان کوچیده
شفیق الله مصلح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)