جوان کردن. [ ج َک َ دَ ] ( مص مرکب ) جوان ساختن. جوان نمودن. || مجازاً، بدولت رساندن. رونق دادن : شاید که زمین خرقه بپوشد که چو سعدی پیرانه سرش دولت بخت تو جوان کرد.سعدی.