جوابگویی

/javAbguyi/

لغت نامه دهخدا

جوابگویی. [ ج َ ] ( حامص مرکب ) عمل جواب گفتن. پاسخ گویی. || مقابله. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱- عمل جواب گفتن پاسخ گویی : ( ( برای جوابگویی دهن باز کرد... ) ) ۲- مقابله .

فرهنگ عمید

۱. جواب دادن به پرسش، پاسخ گویی.
۲. [مجاز] جبران کردن.

مترادف ها

accountability (اسم)
جوابگویی، مسئولیت

response (اسم)
جوابگویی، پاسخ، واکنش

amenability (اسم)
جوابگویی، سازگاری، تبعیت، احساس مسئولیت، تمکین

responsibility (اسم)
جوابگویی، مسئولیت، عهده

فارسی به عربی

مسوولیة

پیشنهاد کاربران

بپرس