لغت نامه دهخدا
جوائز. [ ج َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ جائز. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به جائز شود. || ج ِ جائزه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عطایا و انعامات و تحفه ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جائزه شود.
- جوائز اشعار و امثال ؛ آنچه از شهری بشهر دیگر رود و زبان بزبان بگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع جایزه ( جائزه ) بخششها نورهانها پاداشها.