جهیر

لغت نامه دهخدا

جهیر. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد دیداری. ( مهذب الاسماء ). صاحب جمال. صاحب حسن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مرد صاحب منظر. ( اقرب الموارد ). || سزاوار احسان. مؤنث : جهیرة. ج ، جُهَراء. || شیر بی آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کلام جهیر؛ سخن بلند. ( منتهی الارب ). || بلندآواز. ( دهار ). مردبلندآواز. ( مهذب الاسماء ). رجوع به جَهْوَری شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بلند آواز بلند.

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (ص . ) بلندآواز.

پیشنهاد کاربران

بپرس