[ویکی نور] ابو عبداللّه محمد بن عَبدوس جَهْشِیاری، مورخ اَخباری، کاتب و دولت مرد در اواسط دوره عباسیان است. به جهشیاری نسبت کوفی داده اند. از این نسبت برمی آید که خاندان وی در اصل اهل کوفه بوده اند. به گفته صفدی، شهرت او به جهشیاری ازآن روست که پدرش، در خدمت ابوالحسن علی بن جهشیار، سردار و حاجب موفّق عباسی و از یاران خاص وی، بود. او به اعتبار پدرش، به ابن عبدوس نیز شهرت داشته است.
جهشیاری در بغداد نشو و نما یافت. پدرش با حکم علی بن عیسی (متوفی 334)، وزیر عباسی، در دستگاه دولت ریاستی داشت و حاجب وزیر نیز بود. بعدها جهشیاری جانشین پدر و حاجب علی بن عیسی شد. وقتی حامد بن عباس به وزارت مقتدر (از 306 تا 311ق) رسید و علی بن عیسی در مقام نایب و جانشین وی زمام امور را به دست گرفت، جهشیاری همچنان مقام حاجبی داشت و با حامد بن عباس، به دلیل بدزبانی و هرزه گویی اش، بی پروا سخن گفت. در 316ق که مقتدر، ابوعلی بن مُقله را، به توصیه نصر حاجب، به وزارت برگزید، جهشیاری از یاران نزدیک ابن مقله بود و گویا در تصدی وزارت، وی را یاری کرد. در این زمان، قرمطیان به شورش و فساد سر برآورده بودند؛ ازاین رو، در 317 ق که جهشیاری امارت حجاج عراقی را بر عهده گرفت، به سبب ناامن بودن مسیر معمول، از راه شام به مکه رفت. وی پوشش خانه کعبه را با خود داشت. با برکناری و تبعید و مصادره اموال ابن مقله در جمادی الاولی 318ق، ظاهراً جهشیاری نیز از مقام خود عزل شد.
ابن مقله در 320ق، در آغاز خلافت قاهر، بار دیگر به وزارت رسید. وی در 321ق، عزل و ابوجعفر محمد بن قاسم وزیر شد. جهشیاری نیز به اتهام ارسال یادداشت های ابن مقله به برادر وی، ابوعبداللّه، دستگیر شد. از جهشیاری و ابوعبداللّه که او نیز دستگیر شده بود، برای یافتن مخفیگاه ابن مقله بازجویی کردند، اما خبری نیافتند و آنان را، چون از بزرگان دستگاه خلافت بودند، با تسامح آزاد کردند.
در شوال 322ق که ابن مقله در نوبت سوم وزارتش، شَلمغانی، از مدعیان نیابت خاصه امام عصر(ع)، را دستگیر کرد. جهشیاری نیز، ظاهراً متهم به پیروی و جانبداری از شلمغانی گردید. جهشیاری در رجب 324ق، به دستور ابوجعفر کَرْخی، وزیر خلیفه راضی، دستگیر و سرانجام با پرداخت هشتاد هزار دینار آزاد گردید. در اواخر 328ق، در زمان وزارت سلیمان بن حسن بن مخلد، جهشیاری را دستگیر کردند، زیرا یکی از غلامانش در شمار یاران خاندان بریدی بود. جهشیاری که در بغداد مخفی شده بود، در 331ق، در آنجا درگذشت و پس از آن، اولاد و اطرافیانش پنهان شدند.
به نظر می رسد که جهشیاری به امور عمرانی توجه می کرده است. به نوشته رشاطی، وی در 290 در تأسیس شهر وَهْران مشارکت کرد. وی افزون بر آنکه در دستگاه دولتی صاحب مقام بود، مردی فاضل بود و در علوم و فنون گوناگون دست داشت.
جهشیاری آثاری تألیف کرده است که از میان رفته اند، از جمله «میزان الشعر و الاشتمال علی انواع العروض». به نوشته محمد بن اسحاق، جهشیاری کتابی تألیف کرده بوده که گزیده هزار داستان از داستان های عربی و ایرانی و یونانی (رومی) و غیره و هر جزء آن مستقل بوده است. جهشیاری داستان سرایان را نیز گرد آورده و بهترین داستان هایی که می دانستند، از آنان برگرفته و از کتاب هایی که در باره داستان ها و افسانه ها نوشته شده بود، مطالبی برگزیده بود و بدین ترتیب، 480 قصه فراهم آورده بود که هریک داستانی تمام و مجموعاً حدود پنجاه برگ بود. پیش از آنکه شماره داستان ها به هزار برسد، وی درگذشت. ابن اسحاق بخش هایی از این کتاب را به خط ابوطیب، برادر شافعی، دیده بوده است.
جهشیاری در بغداد نشو و نما یافت. پدرش با حکم علی بن عیسی (متوفی 334)، وزیر عباسی، در دستگاه دولت ریاستی داشت و حاجب وزیر نیز بود. بعدها جهشیاری جانشین پدر و حاجب علی بن عیسی شد. وقتی حامد بن عباس به وزارت مقتدر (از 306 تا 311ق) رسید و علی بن عیسی در مقام نایب و جانشین وی زمام امور را به دست گرفت، جهشیاری همچنان مقام حاجبی داشت و با حامد بن عباس، به دلیل بدزبانی و هرزه گویی اش، بی پروا سخن گفت. در 316ق که مقتدر، ابوعلی بن مُقله را، به توصیه نصر حاجب، به وزارت برگزید، جهشیاری از یاران نزدیک ابن مقله بود و گویا در تصدی وزارت، وی را یاری کرد. در این زمان، قرمطیان به شورش و فساد سر برآورده بودند؛ ازاین رو، در 317 ق که جهشیاری امارت حجاج عراقی را بر عهده گرفت، به سبب ناامن بودن مسیر معمول، از راه شام به مکه رفت. وی پوشش خانه کعبه را با خود داشت. با برکناری و تبعید و مصادره اموال ابن مقله در جمادی الاولی 318ق، ظاهراً جهشیاری نیز از مقام خود عزل شد.
ابن مقله در 320ق، در آغاز خلافت قاهر، بار دیگر به وزارت رسید. وی در 321ق، عزل و ابوجعفر محمد بن قاسم وزیر شد. جهشیاری نیز به اتهام ارسال یادداشت های ابن مقله به برادر وی، ابوعبداللّه، دستگیر شد. از جهشیاری و ابوعبداللّه که او نیز دستگیر شده بود، برای یافتن مخفیگاه ابن مقله بازجویی کردند، اما خبری نیافتند و آنان را، چون از بزرگان دستگاه خلافت بودند، با تسامح آزاد کردند.
در شوال 322ق که ابن مقله در نوبت سوم وزارتش، شَلمغانی، از مدعیان نیابت خاصه امام عصر(ع)، را دستگیر کرد. جهشیاری نیز، ظاهراً متهم به پیروی و جانبداری از شلمغانی گردید. جهشیاری در رجب 324ق، به دستور ابوجعفر کَرْخی، وزیر خلیفه راضی، دستگیر و سرانجام با پرداخت هشتاد هزار دینار آزاد گردید. در اواخر 328ق، در زمان وزارت سلیمان بن حسن بن مخلد، جهشیاری را دستگیر کردند، زیرا یکی از غلامانش در شمار یاران خاندان بریدی بود. جهشیاری که در بغداد مخفی شده بود، در 331ق، در آنجا درگذشت و پس از آن، اولاد و اطرافیانش پنهان شدند.
به نظر می رسد که جهشیاری به امور عمرانی توجه می کرده است. به نوشته رشاطی، وی در 290 در تأسیس شهر وَهْران مشارکت کرد. وی افزون بر آنکه در دستگاه دولتی صاحب مقام بود، مردی فاضل بود و در علوم و فنون گوناگون دست داشت.
جهشیاری آثاری تألیف کرده است که از میان رفته اند، از جمله «میزان الشعر و الاشتمال علی انواع العروض». به نوشته محمد بن اسحاق، جهشیاری کتابی تألیف کرده بوده که گزیده هزار داستان از داستان های عربی و ایرانی و یونانی (رومی) و غیره و هر جزء آن مستقل بوده است. جهشیاری داستان سرایان را نیز گرد آورده و بهترین داستان هایی که می دانستند، از آنان برگرفته و از کتاب هایی که در باره داستان ها و افسانه ها نوشته شده بود، مطالبی برگزیده بود و بدین ترتیب، 480 قصه فراهم آورده بود که هریک داستانی تمام و مجموعاً حدود پنجاه برگ بود. پیش از آنکه شماره داستان ها به هزار برسد، وی درگذشت. ابن اسحاق بخش هایی از این کتاب را به خط ابوطیب، برادر شافعی، دیده بوده است.
wikinoor: جهشیاری،_محمد_بن_عبدوس