جهشان. [ ج َ هََ ] ( ع مص ) زاریدن. ( منتهی الارب ). || آماده گریستن شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). آغاز کردن بگریستن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به جهش و جهوش شود. || ترسیدن و گریختن. ( منتهی الارب ). ترسیدن ، و گویند گریختن. ( اقرب الموارد ).