جهرمی

/jahromi/

لغت نامه دهخدا

جهرمی. [ ج َ رَ / رُ ] ( ص نسبی ) منسوب به جهرم ، شهری در فارس. ( لباب الانساب ). || گلیمی است از کتان منسوب به جهرم ، آنرا جهرمیه نیز گویند :
ز هر جنس و هر جای با جهرمی
تو گوئی گرفتند روی زمی.
نظام قاری ( دیوان ص 86 ).
با گلیم جهرمی ، میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بر دل است.
نظام قاری.

فرهنگ فارسی

منسوب به جهرم شهری در فارس

دانشنامه آزاد فارسی

جهرمیگویشی از مجموعۀ گویشی فارس، رایج در جهرم. مصوت ها و صامت های جهرمی مانند مصوت های فارسی است. در جهرمی کلمات با تکیۀ خاضی ادا می شود. در تکیۀ ویژۀ جهرمی، کلمات از قسمت قدامی دهان گفته می شود، به طوری که به نظر می رسد دهان کمی بسته است. در بخشی از جهرم ضمائر متصل مفعولی را قبل از فعل می آورند و برای تلفظ آسان ضمایر جمع، کسره ای به آن ها اضافه می کنند. در کلماتی که به حروف بی واک ختم می شوند، حرف آخر ساقط، یا خیلی خفیف است، مانند گُف (gof). برخی از واژه های جهرمی، مثلِ پازَن «بز کوهی»، تَنجه «جوانۀ درخت»، زوزو «خارپشت»، لَرد «میدان»، لَس «چلاق» و تِش «شپش».

پیشنهاد کاربران

بپرس