جهبذ
لغت نامه دهخدا
جهبذ. [ ج ِ ب ِ ] ( معرب ، ص ، اِ ) نقاد دانا. ( منتهی الارب ). ناقد شناسا به تمییز خوب از بد، و آن معرب کهبد فارسی است. ( از اقرب الموارد ). ج ، جَهابِذة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): انه [ ارسطاطالیس ] کان فیلسوف الروم و عالمها و جهبذها و نحریرها و خطیبها. ( عیون الانباء ج 1 ص 54 ). || حرفة معروفة فی نقدالذهب. پیشه معروفی است در نقد طلا و صیرفی آن. ( از انساب سمعانی ).
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱- گهبد دانشمند بزرگ . جمع جهابذه . ۲- واسطه و دلالی که مودیان مالیات مالیات خود را توسط او بدیوان می پرداختتند.
نقاد خبیر بغوامض امور و بارع و عارف بطرق نقد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دانشمند بزرگ.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید