جهانگشایی. [ ج َ گ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل جهانگشا. مسخر کردن جهان. جهانگیری : ای در نظر تو جانفزایی در سکه تو جهانگشایی.نظامی.
چیره شدنتوان مریم توان دانست که درارتقاءمدارج علیاواستقراءمدارج قصوی ارباب فتطانت واصتاب کیاست مجهودتابچه غایت بذل کنن+ عکس و لینک