جهاندیده

/jahAndide/

معنی انگلیسی:
worldly-wise, (one) who has travelled ery much, experienced (tourist), cosmopolitan, traveled, travelled

لغت نامه دهخدا

جهاندیده. [ ج َ دی دَ / دِ ] ( ص مرکب ) آنکه بسیار در اقطار عالم سفر کرده. سیاحت کننده و جهانگرد. مسافر. ( برهان ). سیاح. ( انجمن آرای ناصری ). || مجرب.آزموده. کارکشته. تجربه کار. ( آنندراج ) :
درست است گفتار فرزانگان
جهاندیده و پاک دانندگان.
فردوسی.
گر از بنده لغوی شنیدی مرنج
جهاندیده بسیار گوید دروغ.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دراقطار عالم بسیار سفر کرده سیاح جهانگرد. جمع : جهاندیدگان .

فرهنگ معین

(جَ دِ ) (ص مر. ) ۱ - جهانگرد. ۲ - باتجربه .

فرهنگ عمید

کسی که به دلیل عمر طولانی یا سفر بسیار و دیدن شهرهای زیاد تجربه اندوخته است، جهان دیده.

مترادف ها

worldly-wise (صفت)
جهان دیده، محیل و زرنگ، عاقل در امور مادی

پیشنهاد کاربران

فرد با تجربه
( گرم و سرد آزموده ) گرم و سرد آزمودن. [ گ َ م ُ س َ دَ زْ / زِ ] ( مص مرکب ) مجرب شدن. تجربه آموختن. جهاندیده گردیدن :
خردمند باشد جهاندیده مرد
که بسیار گرم آزموده است و سرد.
بوستان ( سعدی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نشیب و فراز دیده. [ ن ِ / ن َ ب ُ ف َ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مجرب. که سخت و سست و پست و بلند جهان دیده است. سرد و گرم چشیده. تجربت اندوخته.

جهاندیده، بسیار گوید دروغ.
سعدی/گلستان
دنیا دیده
کسی که کل جهان را دیده است
با تجربه
- زمانه دیده ؛دنیادیده. مجرب :
کار آن پادشا گزیده بود
که حکیم و زمانه دیده بود.
سنائی.
کسی که سفر های زیادی کرده وبیشتر جهان رو دیده

کسی که تجربه زیادی دارد و بیشتر جا ها را دیده است می گوییم ( جهاندیده )
جهاندیده به اصتلاح به کسی می گویند که خردمن باشد چون می گویند هرکس که بسیار سفر کند چیزهای زیادی می آموزد
کسی که جهان رادیده
با تجربه

کسی که به بیشتر نقاط جهان سفر کرده_ جهان گرد. به عنوان کنایه هم استفاده میشود، چون کسی نمیتواند به همه جای جهان سفر کند .
کسی به بیشتر جاهای جهان سفرکرده است جهان دیده میگویند به عنوان کنایه هم استفاده میشود. چون کسی نمیتواند به همه جای جهان سفر کند.

کسی که بسیار سفر کرده و بیشتر شهرهای دنیا را دیده و تجربه اندوخته
کسی که بسیار سفر کرده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس