جنیدی

/joneydi/

لغت نامه دهخدا

جنیدی. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ )از شاعران عهد سامانی است. عوفی درباره وی گوید: محمدبن عبداﷲ مکنی به ابوعبداﷲ از افاضل ادبا و اماثل فضلاء بود و در تازی و پارسی او را قدرتی تمام و بر نظم و نثر او را مهارتی شامل و ابومنصور ثعالبی در یتیمةالدهر ذکر او را آورده است و در میان شعرا صاحب عباد معدود کرده و داریات ( صاحب در ) این قصیده تازی که این دو بیت برهان جودت آن است ذکر او رفته است :
یا دار سعد قد علت شرفاتها
نبئت آن سمیت قبلةالناس
لو رودوفد او لدفع ملمة
او بذل مال او ادارة کاس.
و از اشعار پارسی او این چند بیت آورده شد:
شب گیر صبوح را ز سر گیر
بر بانگ خروس و ناله زیر
خورشید که برزند سر از کوه
آن به که خورد ز جام تشویر
از جام به جامه شبانگاه
وز جامه به جام رو به شب گیر
شیر است غذای کودک خرد
شیره ست غذای مردم پیر.
( لباب الالباب عوفی چ علمی ص 261 ).

فرهنگ فارسی

از شاعران عهد سامانی است .

پیشنهاد کاربران

بپرس