جنیان

لغت نامه دهخدا

جنیان. [ ج ُن ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره شهرستان سنندج و دارای 320سکنه. آب از رودخانه و چشمه. محصول آنجا غلات ، توتون ، روغن ، پشم ، عسل. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره شهرستان سنندج و دارای ۳۲٠ سکنه .

پیشنهاد کاربران

موجود غیر نامرئی بین آدم و ارواح که قدرت 4وق طبیعی و رفتارهایی همانند انسان دارد و دارای عقل وفهم است و میتواند به همه موجودات ظاهر گردد
خلق آتشین ؛ شیاطین. جنیان. ( ناظم الاطباء ) .
جنیان یعنی به زبان قروه کردستان کنار جن منطقه ای در کنار شهر و باغات انگور زبان مردم قروه ترکیه و همه نژادی مختلف دارن از انگلیسی ارمنی یهودی ومسیحی فکر کنم از زمان پادشاهی انگلیس به بعد بزرگتربن معدن طلا و بهترین مرمر و گرانیت دنیا و معدن سنگ اهن شهر قروه بعد جینیان دیگه اخرین مرز ترکه هاست
جنیان دراختیارسلیمان نبی بودن ومعبدسلیمان رادرمدت زمان کوتاهی برای سلیمان ساختندوبعدازمرگ سلیمان موریانه ها که اعصای سلیمان راخوردن جنیان آزادشدن

بپرس