جنگجو

/jangju/

مترادف جنگجو: جنگاور، جنگی، چالشگر، حربی، رزم آور، رزمنده، سپاهی، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیزنده، سرباز، سلحشور، شجاع، غازی، مبارز، مبارزه جو، متحارب، محارب | دلاور، رزم آور، رزمجو، رزمنده، ستیزه جو، غازی، مبارز، محارب

معنی انگلیسی:
fighter, warrior, warlike, quarrelsome, martial

لغت نامه دهخدا

جنگجو. [ ج َ ] ( نف مرکب ) رزم آور. مبارز. جنگی. ( فرهنگ فارسی معین ). ستیزه جو. ( ناظم الاطباء ) :
جنگجویان بروز پنجه و کتف
دشمنان را کشندو خوبان دوست.
سعدی.
|| تند و بامخاصمت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) جنگاور دلیر شجاع .

فرهنگ عمید

جنگاور، دلیر و شجاع.

واژه نامه بختیاریکا

تَتا؛ دست به مُست؛ پیرا
پیرا؛ تَتا

دانشنامه عمومی

جنگجو (فیلم ۲۰۰۱). جنگجو ( انگلیسی: The Warrior ) فیلمی در ژانر اکشن و ماجراجویی است به کارگردانیِ آصف کاپادیا که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به عرفان خان اشاره کرد.
عکس جنگجو (فیلم ۲۰۰۱)

جنگجو (فیلم ۲۰۱۵). جنگجو ( به هندی: Ranbanka ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۵ و به کارگردانی آریمان است. در این فیلم بازیگرانی همچون مانیش پال، راوی کیشان، پوجا تاکور، رودرا کاشیش، آویناش دویدی ایفای نقش کرده اند.
عکس جنگجو (فیلم ۲۰۱۵)

جنگجو (فیلم ۲۰۱۹). جنگجو ( به انگلیسی: The Brawler ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۹ و به کارگردانی کن کوشنر است. در این فیلم بازیگرانی همچون زاک مک گاون، ایمی اسمارت، تارین منینگ، جو پانتولیانو، برت یانگ، جیسون جیمز ریختر، نیکلاس ام. لوب، رابرت کلوهسی و ویلیام لی اسکات ایفای نقش کرده اند.
عکس جنگجو (فیلم ۲۰۱۹)

جنگجو (فیلم ۲۰۲۳). جنگجو ( به هندی: Yodha ) یک فیلم اکشن و دلهره آور هندی آماده اکران به کارگردانی ساگار آمبره و پوشکار اوجها با بازی سیدهارث مالهوترا، دیشا پاتانی و راشی خانا است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
این فیلم ابتدا برای اکران در سینماها در ۱۱ نوامبر ۲۰۲۲ برنامه ریزی شده بود، اما بعداً برای سال ۲۰۲۳ تنظیم شد. در حال حاضر برای اکران در سینماها در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۲۳ برنامه ریزی شده است. [ ۴]
فیلمبرداری در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱ آغاز شد. [ ۵] [ ۶]
عکس جنگجو (فیلم ۲۰۲۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مرکز استان هِنان۱، در چین، کنار رود هوانگ هو۲، با ۲,۰۰۹,۰۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۳). صنایع آن شامل تولید لوازم سبک، مواد غذایی، مواد شیمیایی، مصالح ساختمانی، و پارچه های نخی است. شهری قدیمی متعلق به سلسلۀ شانگ۳ (قرون ۱۶ـ۱۱پ م) در حومۀ شرقی شهر از زیر خاک بیرون آورده شد. صومعۀ شائولین۴، مرکز ورزش های رزمی سنتی، در ۸۰کیلومتری غرب شهر قرار دارد. جنگجو در محل تقاطع دو خط آهن مهم شمال ـ جنوب بین پکن۵ و گوانگجو۶، و شرق ـ غرب از جیانگسو۷ به ناحیۀ خودمختار سین کیانگ اویغور۸ قرار دارد. این شهر در ۱۹۵۴ به جای کایفنگ مرکز استان شد.
HenanHuang He RiverShangShaolin MonasteryBeijingGuang zhouJiangsuXinjiang Uygur Autonomous Region

مترادف ها

warrior (اسم)
مبارز، جنگجو، سلحشور، دلاور، مجاهد، محارب، جنگ کننده، رزمجو، جنگاور، مرد جنگی

combatant (اسم)
مبارز، جنگجو، محارب

kemp (اسم)
جنگجو، ادم ژولیده و ناهنجار

combatant (صفت)
مبارز، جنگجو، محارب، مایل بجنگ

belligerent (صفت)
متخاصم، جنگجو، متحارب

combative (صفت)
مبارز، جنگجو، اهل مجادله و دعوا

agonistic (صفت)
مجادله ای، مشاجرهای، ورزشی، پهلوانی، کوشش امیز، جنگجو، مستعد جنگ

bellicose (صفت)
جنگجو، دعوایی، فتنه جو، اماده بجنگ

pugnacious (صفت)
جنگجو، ستیزه گر

martial (صفت)
جنگجو، جنگی، نظامی، لشکری، مریخی

فارسی به عربی

عسکری , محارب , مقاتل

پیشنهاد کاربران

•Fighter
•Battler
رزم اور
نبرده. [ ن َ ب َ دَ / دِ ] ( ص نسبی ) ( از: نبرد ه ، پسوند نسبت و اتصاف ) . ( حاشیه برهان قاطع معین ) . شجاع. دلیر. دلاور. ( برهان قاطع ) . مبارز. ( لغت فرس اسدی ) . مرد مبارز. ( فرهنگ نظام ) . نبردکننده. جنگی. دلیر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . بهادر. دلاور. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) . جنگ آور. نبردکننده. جنگی. ( فرهنگ خطی ) . مرد مبارز مردانه و دلاور. ( صحاح الفرس ) :
...
[مشاهده متن کامل]

دریغ آن نبرده سوار دلیر
که بازش ندید آن خردمند پیر.
دقیقی.
دریغ آن نبرده گرانمایه گرد
که نادیده باز آن پدر را بمرد.
دقیقی.
نبرده گزینان اسفندیار
از آنجا برفتند تیماردار.
دقیقی.
گمانی برم من که او رستم است
که چون او نبرده به گیتی کم است.
فردوسی.
نبرده چون او در جهان سربه سر
به ایران وتوران نبندد کمر.
فردوسی.
نبرده برادرْم فرخ زریر
که شیر ژیان آوریدی به زیر.
فردوسی.
راست گفتی نبرده فرهاد است
بیستون را همی کَنَد به تبر.
فرخی.
راست گفتی نبرده حیدر بود
بازگشته به نصرت از خیبر.
فرخی.
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صد بود.
منوچهری.
شاه ابوالقاسم بن ناصردین
آن نبردی ملک نبرده سوار.
عسجدی.
نبرده گُردان بینند چون تو را بینند
چو آب و آتش در شور عرصه پیکار.
مسعودسعد.
مسعودسعد سلمان دربزم و رزم تو
جاری زبان خطیب و نبرده سوار باد.
مسعودسعد.
گزیده سیف الدین اختیار ملک و شرف
نبرده عزالدین افتخار نسل بشر.
انوری.
نبرده جوانی جوانمرد بود
که روشن دلش مهرپرورد بود.
نظامی.
چنین چند روز آن نبرده سوار
به پوشیدگی حرب کرد آشکار.
نظامی.
و چون به حد آن رسید که سواری تواند کردن او را سواری. . . و تیر انداختن آموخت چنانکه نبرده جهان گشت در انواع هنر. ( فارسنامه ابن بلخی ) .
|| نبردی. متعلق به نبرد. خاص نبرد :
بیارید گفتا سپاه مرا
نبرده قبا و کلاه مرا.
فردوسی.
|| پسندیده. ( ناظم الاطباء ) .

جنگ جوها
اهل رزم ؛ جنگجو. سلحشور. جنگ آور :
دو کس پرور ای شاه کشورگشای
یکی اهل رزم و یکی اهل رای.
سعدی.
پرخاش کیش
جنگ باز. [ ج َ ] ( نف مرکب ) جنگ دوست و بهادر. غازی و شجاع . ( ناظم الاطباء ) . جنگجو. ( آنندراج ) .
پیکارجو . . . . .
رزمنده. . . مبارزه گر. . . . جنگاور. . . .
کارزاری. ( ص نسبی ) منسوب به کارزار. راجع بجنگ. || جنگی. جنگجو. معارک ( اعم از انسان یا حیوان ) : پس هزار سوار بگزید ( سلیمان ) هر کدام مبارزتر و دلیرتر و کارزاری تر بود گفت شما بیائید تا با من برویم، ایشان اجابت کردند و برفتند. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

همان کارزاری سواران جنگ
بتن همچو پیل و بزور نهنگ.
فردوسی.
بجائی که پرخاش جوید پلنگ
سگ کارزاری چه سنجد بجنگ.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که درّنده شیر
نیارد سگ کارزاری بزیر.
فردوسی.
تهمتن کارزاری کو بنیزه
کند سوراخ در گوش تهمتن.
منوچهری.
فرمود [ یعقوب لیث ] تا گاوان بیاوردند کارزاری و اندرافکندند بسرای قصر اندر. چون سر محکم بیکدیگر فشردند. . . ( تاریخ سیستان ) .
صد مرد گزید کارزاری
پرنده چو مرغ در سواری.
نظامی.
چهل پنجه هزاران مرد کاری
گزین کرد از یلان کارزاری.
نظامی.

متحارب
خشایار

مبارز
دلاور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس