جنگ هماون پایان یک سلسله عملیات تهاجمی از سوی ایرانیان به آمریت کیخسرو بود. با اینکه در آغاز حمله به مرزهای توران و رود مرزی شهد رود ایرانیان موضع تهاجمی داشتند ولی در ادامه پیکار پس از پنج ماه منجر به فرار ایرانیان از حاشیه رودشهد به ارتفاعات کوه هماون شد. این جنگ را ایرانیان در غیاب زابلیان به ویژه رستم انجام دادند ولی مسلم شد که بدون حضور رستم و گردان زابلی اش پیروزی امکان ندارد:
... [مشاهده متن کامل]
در این جدال سخت نام داران ایران و زابل همان شخصیت هایی نیستند که در بخش های پیش از این ماجرا یا پس از این ماجرا در شاهنامه مذکور افتاده اند امّا در جبهه مقابل، به دیگر سخن در جبهه ترکان افراد حضور یافته ممکن است حقیقی باشند چون برای بار نخست نام شان مذکور افتاده نظیر کاموس، شنگل یا بخ بخ یا اشکبوس.
سپاهی که در غیاب رستم عازم پیکار با ترکان و ترکان چین شد نتوانست موفقیتی کسب نماید سپهسالار ترکان بعد از جدال بی امان موفق شد لشکر ایران را با تلفاتی بسیار سنگین به فرماندهی طوس و گودرز و گیو به عقب براند. ساحل رودی که محل وقوع جنگ بود مرز میان دو کشور محسوب می شد امّا ایرانیان هنگام فرار شبانه؛ به کوهی که سه روز فاصله با محل جنگ داشت گریخته و موقعیت خویش را نسبتاُ تثبیت کردند ولی چیزی نگذشت کوه هماون کاملاً در محاصره جنگجویان ترک به فرماندهی پیران قرار گرفت:
با اینکه طوس سپهسالار ایرانیان است به نظر می رسد مردم کشور گودرز و خاندان او سنگین ترین تلفات را متحمل شده اند. سی وهشت پسر و نوه گودرز عرصه هلاک گشتند ولی در محاصره کوه هماون مشکلات دیگری هم بر خستگی و فرسودگی جنگجویان افزوده شد؛ نبود آذوقه برای افراد و کمبود علوفه برای اسبان همچنین خطر شبیخون دشمن که منجر به این شد که خندقی پیرامون شان احداث نمایند.
لشکر متحد ترکان و ترکان چین یورش به مرزهای ایران را به بهانه تعقیب دشمن آغاز کردند زمزمهٔ تسخیر پایتخت و نابودی شاه ایران در میان سپاه شایع گشته بود و به جنگجویان ترک و چین روحیهٔ مضاعف می داد. با اینکه شاهنامه فرجام جنگ را پیروزی ایرانیان ابراز می کند از فحوای کلام چنین بر می آید بار دیگر جنگی نظیر جنگ پشنگ تکرار گشت و همه اراضی کشورهای ایرانی یکی پس از دیگری به تصرّف قوای صحراگرد و مهاجم سکاها، کیمری ها و اسکیت ها قرار گرفت.
نقطهٔ آغاز عملیات جنگی از رودشهد شروع شد و در ادامه به دامنه های کوه هماون کشید. امّا نقطه صفر مرزی میان ایران و توران یعنی رودشهد کجا بود که سرآغار تهاجم دشمن به مرزهای ایران گشت. به نظر می رسد منظور از رودشهد همان قزل اوزن و در امتداد آن سفیدرود باشد، به عقیدهٔ محققان و باستان شناسان اینجا سرزمین نخستین پادشاه ماد یعنی دیوک بود کشور دیوک در حاشیه رود قزل اوزن قرار داشت و اراضی مجاور غربی سرزمین دیوک محل کشورها و اقوام ماننا، پارسوا و اورارتو بود. عجالتاً دیوک در آغاز حاکم منصوب از طرف ماننا بود ولی بعدها کوشید تا استقلال کشورش را احیا نماید. وی مانند کیخسرو به عدل و داد شهره بود احتمالاً به آیین مزدیسنا هم گرویده بود چون عدالت را مرعی داشتن در دنیای باستان مستلزم تمسک به عقیده و باور متافیزیک بود. جنگی که شاهنامه آن را به جنگ هماون تشبیه می نماید در دنیای باستان قرن ها در اذهان ملل باقی مانده بود حتی ماجرای جنگ میان اقوام و قبایل ساکن در نواحی مزبور را الواح آشوری ثبت و در بایگانی های دولت خویش نگهداری می کردند. اکنون بخشی از آن متون کهن بر خشت های گلی ترجمه گشته است.

... [مشاهده متن کامل]
در این جدال سخت نام داران ایران و زابل همان شخصیت هایی نیستند که در بخش های پیش از این ماجرا یا پس از این ماجرا در شاهنامه مذکور افتاده اند امّا در جبهه مقابل، به دیگر سخن در جبهه ترکان افراد حضور یافته ممکن است حقیقی باشند چون برای بار نخست نام شان مذکور افتاده نظیر کاموس، شنگل یا بخ بخ یا اشکبوس.
سپاهی که در غیاب رستم عازم پیکار با ترکان و ترکان چین شد نتوانست موفقیتی کسب نماید سپهسالار ترکان بعد از جدال بی امان موفق شد لشکر ایران را با تلفاتی بسیار سنگین به فرماندهی طوس و گودرز و گیو به عقب براند. ساحل رودی که محل وقوع جنگ بود مرز میان دو کشور محسوب می شد امّا ایرانیان هنگام فرار شبانه؛ به کوهی که سه روز فاصله با محل جنگ داشت گریخته و موقعیت خویش را نسبتاُ تثبیت کردند ولی چیزی نگذشت کوه هماون کاملاً در محاصره جنگجویان ترک به فرماندهی پیران قرار گرفت:
با اینکه طوس سپهسالار ایرانیان است به نظر می رسد مردم کشور گودرز و خاندان او سنگین ترین تلفات را متحمل شده اند. سی وهشت پسر و نوه گودرز عرصه هلاک گشتند ولی در محاصره کوه هماون مشکلات دیگری هم بر خستگی و فرسودگی جنگجویان افزوده شد؛ نبود آذوقه برای افراد و کمبود علوفه برای اسبان همچنین خطر شبیخون دشمن که منجر به این شد که خندقی پیرامون شان احداث نمایند.
لشکر متحد ترکان و ترکان چین یورش به مرزهای ایران را به بهانه تعقیب دشمن آغاز کردند زمزمهٔ تسخیر پایتخت و نابودی شاه ایران در میان سپاه شایع گشته بود و به جنگجویان ترک و چین روحیهٔ مضاعف می داد. با اینکه شاهنامه فرجام جنگ را پیروزی ایرانیان ابراز می کند از فحوای کلام چنین بر می آید بار دیگر جنگی نظیر جنگ پشنگ تکرار گشت و همه اراضی کشورهای ایرانی یکی پس از دیگری به تصرّف قوای صحراگرد و مهاجم سکاها، کیمری ها و اسکیت ها قرار گرفت.
نقطهٔ آغاز عملیات جنگی از رودشهد شروع شد و در ادامه به دامنه های کوه هماون کشید. امّا نقطه صفر مرزی میان ایران و توران یعنی رودشهد کجا بود که سرآغار تهاجم دشمن به مرزهای ایران گشت. به نظر می رسد منظور از رودشهد همان قزل اوزن و در امتداد آن سفیدرود باشد، به عقیدهٔ محققان و باستان شناسان اینجا سرزمین نخستین پادشاه ماد یعنی دیوک بود کشور دیوک در حاشیه رود قزل اوزن قرار داشت و اراضی مجاور غربی سرزمین دیوک محل کشورها و اقوام ماننا، پارسوا و اورارتو بود. عجالتاً دیوک در آغاز حاکم منصوب از طرف ماننا بود ولی بعدها کوشید تا استقلال کشورش را احیا نماید. وی مانند کیخسرو به عدل و داد شهره بود احتمالاً به آیین مزدیسنا هم گرویده بود چون عدالت را مرعی داشتن در دنیای باستان مستلزم تمسک به عقیده و باور متافیزیک بود. جنگی که شاهنامه آن را به جنگ هماون تشبیه می نماید در دنیای باستان قرن ها در اذهان ملل باقی مانده بود حتی ماجرای جنگ میان اقوام و قبایل ساکن در نواحی مزبور را الواح آشوری ثبت و در بایگانی های دولت خویش نگهداری می کردند. اکنون بخشی از آن متون کهن بر خشت های گلی ترجمه گشته است.
