[ویکی اهل البیت] عرب جاهلی،تمام سال را با جنگ و غارت بسر می برد،و ادامه این وضع زندگی آنان را مختل می ساخت.از این جهت،فقط در ظرف سال،در چهار ماه(رجب،ذی القعده ذی الحجه، محرم)جنگ را تحریم می کردند،تا در این مدت بازارهای تجارتی خود را باز کنند،و به کار و کسب بپردازند.ولی در طول تاریخ عرب،چهار بار این سد شکسته شد و بعضی از قبائل عرب،به جان یکدیگر افتادند،و چون این جنگها در ماههای حرام اتفاق افتاد،نام آنها را جنگ «فجار»نهادند.
جنگهای فجار که به فاصله بیست سال بعد از عام الفیل، به وقوع پیوست از جنگهای معروف عرب جاهلی، به شمار میآمد به گونهای که عدهای از اعراب آن را مبدأ تاریخ خود قرار دادند و شعرای جاهلی اشعار بسیاری درباره آن سرودهاند.
فجار، بر وزن قتال یا مقاتله بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر همدست بودند و آن تباهی آن بود که به جنگ در ماههای حرام مشغول شدند.
عرب جاهلی، تمام سال را با جنگ و غارت بسر می برد، و ادامه این وضع زندگی آنان را مختل می ساخت. از این جهت، فقط در ظرف سال، در چهار ماه (رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) جنگ را تحریم می کردند، تا در این مدت بازارهای تجارتی خود را باز کنند، و به کار و کسب بپردازند.
روی این تصمیم، در طول این چهار ماه، بازارهای «عکاظ »، «مجنة »، «ذی المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت انگیزی بود، و دوست و دشمن، کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر می پرداختند. سرایندگان بزرگ عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند. خطیبان معروف، سخنرانی می نمودند. یهودیان و مسیحیان و بت پرستان، با کمال اطمینان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه می داشتند.
ولی در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضی از قبائل عرب، به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگ ها در ماههای حرام اتفاق افتاد، نام آن ها را جنگ «فجار» نهادند.
طرفین درگیر در این جنگ، قبیله «کنانه» و «هوازن» بودند و علت جنگ را چنین می نویسند که: مردی، به نام بدر بن معشر، در بازار «عکاظ »، برای خود جایگاهی ترتیب داده بود، و هر روز بر مردم مفاخر خود را بیان می کرد. روزی شمشیری بدست گرفته گفت: مردم، من گرامی ترین مردم هستم، و هر کس گفتار مرا نپذیرد، باید با این شمشیر کشته شود. در این هنگام مردی برخاست، شمشیری بر پای او زد و پای او را قطع نمود. از این جهت، طائفه دو طرف بهم ریختند، ولی بدون این که کسی کشته شود از هم دست برداشتند.
سبب جنگ این بود که زن زیبائی، از طائفه «بنی عامر»، توجه جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که: صورت خود را باز کند. آن زن اباء نمود، جوان هوس باز پشت سر او نشست و دامن های دراز زن را با خار به هم دوخت، به طوری که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده ای دست از هم برداشتند!
جنگهای فجار که به فاصله بیست سال بعد از عام الفیل، به وقوع پیوست از جنگهای معروف عرب جاهلی، به شمار میآمد به گونهای که عدهای از اعراب آن را مبدأ تاریخ خود قرار دادند و شعرای جاهلی اشعار بسیاری درباره آن سرودهاند.
فجار، بر وزن قتال یا مقاتله بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر همدست بودند و آن تباهی آن بود که به جنگ در ماههای حرام مشغول شدند.
عرب جاهلی، تمام سال را با جنگ و غارت بسر می برد، و ادامه این وضع زندگی آنان را مختل می ساخت. از این جهت، فقط در ظرف سال، در چهار ماه (رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) جنگ را تحریم می کردند، تا در این مدت بازارهای تجارتی خود را باز کنند، و به کار و کسب بپردازند.
روی این تصمیم، در طول این چهار ماه، بازارهای «عکاظ »، «مجنة »، «ذی المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت انگیزی بود، و دوست و دشمن، کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر می پرداختند. سرایندگان بزرگ عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند. خطیبان معروف، سخنرانی می نمودند. یهودیان و مسیحیان و بت پرستان، با کمال اطمینان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه می داشتند.
ولی در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضی از قبائل عرب، به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگ ها در ماههای حرام اتفاق افتاد، نام آن ها را جنگ «فجار» نهادند.
طرفین درگیر در این جنگ، قبیله «کنانه» و «هوازن» بودند و علت جنگ را چنین می نویسند که: مردی، به نام بدر بن معشر، در بازار «عکاظ »، برای خود جایگاهی ترتیب داده بود، و هر روز بر مردم مفاخر خود را بیان می کرد. روزی شمشیری بدست گرفته گفت: مردم، من گرامی ترین مردم هستم، و هر کس گفتار مرا نپذیرد، باید با این شمشیر کشته شود. در این هنگام مردی برخاست، شمشیری بر پای او زد و پای او را قطع نمود. از این جهت، طائفه دو طرف بهم ریختند، ولی بدون این که کسی کشته شود از هم دست برداشتند.
سبب جنگ این بود که زن زیبائی، از طائفه «بنی عامر»، توجه جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که: صورت خود را باز کند. آن زن اباء نمود، جوان هوس باز پشت سر او نشست و دامن های دراز زن را با خار به هم دوخت، به طوری که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده ای دست از هم برداشتند!
wikiahlb: جنگ_های_فجار_در_تاریخ_عرب