جنن
لغت نامه دهخدا
جنن. [ ج ُ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ جُنّة، بمعنی برقع.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جُنّة شود.
جنن. [ ج ُ ن ُ ] ( ع اِمص ) دیوانگی. اصل آن جنون بوده و واو آن برای تخفیف حذف شده است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دیوانگی و جنون. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۰۱(بار)
«جَنان» از مادّه «جَنَّ» به قلب که در درون سینه پوشانده شده، می گویند.
«مجنون» از مادّه «جُنُون» به کسی می گویند که عقلش پوشیده شده.
«جَنین» از مادّه «جنّ» به طفلی می گویند که در رحم مادر پوشانده شده.
«جَنان» از مادّه «جَنَّ» به قلب که در درون سینه پوشانده شده، می گویند.
«مجنون» از مادّه «جُنُون» به کسی می گویند که عقلش پوشیده شده.
«جَنین» از مادّه «جنّ» به طفلی می گویند که در رحم مادر پوشانده شده.
wikialkb: ریشه_جنن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید