جنطیانا

لغت نامه دهخدا

جنطیانا. [ ج َ / ج ِ ]( معرب ، اِ ) جنطیانه. گیاهی است. ( ذیل اقرب الموارد ). بیخی باشد سرخ رنگ به گندگی انگشت و از انگشت بزرگتر است و آنرا جنطین الملک و دواءالحیة و کف الذئب خوانند، گرم و خشک است در دوم و سیم. ( برهان ) ( آنندراج ). میوه درختی است شبیه بدرخت گردکان و رنگش سرخ باشد. ( بحر الجواهر ). بشلشکه.( یادداشت مؤلف ). و آنرا کوشاد نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). ریشه سنبل رومی. ( مفاتیح ). قثاءالحیه. ( بحر الجواهر ). بیونانی اسم بیخیست دراز و غلیظ و مایل بسرخی و تیرگی و تلخ و رومی او را ساق بقدر انگشتی و در طول قریب بدو ذرع و برگش شبیه ببرگ گردکان و سرخ وریزه و با تشریفات و گلش سرخ مایل بکبودی و ثمرش راغلاف شبیه به کنجد و غیر رومی را جرمقانی نامند، برگش شبیه بحماض و او غیرمستعمل است ، در اول ِ سیم گرم وخشک و بغایت ملطف و منقی و جالی و مفتح و محلل و مدرّ و تریاق سموم و مُخرج جنین و جهت گزیدن سگ دیوانه و هوام و سموم مشروبه و ورم جگر و سپرز و عسر بول واحتباس حیض و ضماد او جهت گزیدن جانوران و جراحات وقروح خبیثه و ورم بارد احشا و جهت ضربه و سقطه و کسر اعضا و وثی و ازاله بهق و طلاء او با حنا بر کف دست قاطع خون حیض و استعمال او با سداب و ترباقیه اقوی است و مضر سینه و مصلحش اسقولوقندریون و قدر شربتش تا یک مثقال و بدلش در تفتیح و تحلیل یک وزن و نیم او اسارون و نیم وزن بیخ کبر و در سایه مواضع قط و زراوند بوزن او و بقای قوه او تا سه سال و عصاره او در افعال قوی تر و قوتش تا هفت سال باقی است. و طریق اخذ او آنست که او را کوبیده پنج روز در آب خیسانیده بجوشانند تا آب غلیظ شود پس صاف نموده طبخ دهند که منعقد گردد. ( تحفه حکیم مؤمن ). گیاهی است گویند آنرا از آن جهت بدین نام خوانند که نخستین کس که آنرا شناخت جانطیس ملک بود. ( مقاله دوم از کتاب دوم قانون ابوعلی چ طهران ص 174 ). جنطیانای فارسی = کوشاد =سیناندیان ( و به تصحیف ، سیلیسقان )، نوعی است از جنطیانا. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی از تیر. جنتیانا جزو تیره های نزدیک بزیتونیان که علفی و دارای برگهای متقابل است و در مناطق معتدل نیمکر. شمالی میروید جنطی الملک کف الذئب .

فرهنگ عمید

=جنتیانا

پیشنهاد کاربران

بپرس