جنس الجنس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جنس الجنس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای جنس بالاتر از یک جنس در سلسله اجناس است.
ترتب اجناس به طور تصاعدی است؛ یعنی از خاص به سوی عام ترقی می کند، از این رو جنس الجنسِ چیزی اعم از جنس آن چیز است؛ مثلاً حیوان، جنس برای انسان است، و جسم نامی که جنس برای حیوان است، جنس الجنس برای انسان محسوب می شود.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:• تفتازانی، عبدالله بن شهاب الدین، الحاشیة علی تهذیب المنطق.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• مظفر، محمدرضا، المنطق.
۱. ↑ مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۹۰.
...

پیشنهاد کاربران

کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم نوع با هم نوع پرواز/.
انسان ( منجمله نبات و حیوان ) از لحاظ میل جنسی بطور اصلی دو سویه و بطور فرعی همسو و از لحاظ نوع یکی میباشد. انسان ( منجمله نبات و حیوان ) میتواند در اجتماعات کوچک و بزرگ هم بصورت مرد و زن هم بصورت مرد و مرد و هم بصورت زن و زن باهم و ادغام در هم زندگی کند و اگر توانست مثل پرندگان بصورت فوجی پرواز کند و یا در کشتی نوح بهمراه انواع دیگر بر روی امواج دریا بسوی سواحل موعود بلغزد، بدون نگرانی از فرو رفتن و غرق شدن پایه ها و خود عرش و فرشش بسوی ژرفنا . لذا جدا نمودن افراد انسانی بر اساس امیال جنسی از همدیگر از دوران کودکی تا پیری و کهولت و پژمردگی و مردن، یکی از بنیادی ترین گمراهه روی های اندیشه و فکر و خیال و تصور و توهم حکمت دینی محسوب میشود. خداوند متعال حقیقی و واقعی، بی حد و مرز ، بیکران و بینهایت و بی نیاز مطلق در آفرینش اولیه این دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین کلیه افراد انسانی را بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام را به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی را بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج مذکر و موئنث آسمانی و هرکدام را در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است . آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی در طول هم و پشت سر همدیگر در ۱۰ عالم یا دنیا زیر سقف ۱۰ آسمان و روی ۱۰ کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره زمین و آنهم از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. در این زمینه لازم به اشاره می دانم که فرمولبندی کلامی بعضی از آیات قرآنی به شکل سماوات سبع و الارض، حقیقت ندارد بلکه به شکل السموات و الارضین سبع، یعنی آسمان ها و زمین های هفتگانه . و آیه قرآنی کما بدائکم تعودون در اصل و ریشه به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه بوده و میباشد و نه اینکه بسوی او باز می آیید. تقسیم نفس مجرد یعنی من ( و نه جسم، نه روح ، نه روان ، نه جان ، نه هوا و هوس، نه غریزه و خاطره، نه فهم و عقل، نه شعور و هوش و آگاهی و خودآگاهی و نه چیز دیگری ) به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و اعلام جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ با آن، یکی دیگر از گمراهه روی های بنیادی حکمت و کلام و تفسیر و عرفان دینی محسوب میشود، منجمله فقه دینی . شاید یک نکته مهم تر از کلیه نکات اینکه بینش و باور و تصویر وحیانی - دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 نمیتواند از حقیقت بر خوردار باشد، زیرا پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی در طول این سفر دایره وار دنیوی بین دو بهشت برین، همیشه مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و نه وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار دنیوی، نزولی و صعودی همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول.
...
[مشاهده متن کامل]

ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست دست به دعا/ کجا و کیَ تواند گریزد این مخلوق ناچیز زین داغ نهاده بر سر و دل و دست و پا/ آفریدگار کائنات نیافریده ست ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مارا وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گرداند و شریک نماید در عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا / لذا شیخا گر خود نمی خواهی دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد انشاالله کلیه سعادت های برزخی و اُخروی در لازمان و لامکان/ ابتدا می کنی همه سخن را آغاز بنام خدا/ وزان پس میکنی همگان را به یاری الله و به یاد حق تعالا / خطاب به شنونده گه و گاهی گوئی نی ز کس زاد و نی کسی از وی / همه میرند و او بماند جاودانه پایدار و زنده و حی/ من گویم بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیم حقیر نوشیم در همن جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ باده درد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، لیلی و مجون، شمس و جلال تان کند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردد وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کند/ سعدیا باد و زمین و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا انسان امروز و آینده ات بتواند نیروی باد را به انرژی برق تبدیل نمایند/
شاید برای انسان امروز و آینده به ویژه خود ما ایرانیان، مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده.

بپرس