جنده خانه


مترادف جنده خانه: فاحشه خانه، قحبه خانه، نجیب خانه

معنی انگلیسی:
bordello, whorehouse

مترادف ها

lupanar (اسم)
فاحشه خانه، جنده خانه

پیشنهاد کاربران

bed house noun
a brothel US, 1973
• — Ruth Todasco et al. , The Intelligent Woman’s Guide to Dirty Words, p. 2, 1973
زغاو. [ زَ] ( ص ، اِ ) زن فاحشه و قحبه را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) . زن قحبه. جنده. ( ناظم الاطباء ) . || قحبه خانه را نیز گفته اند. ژغاو. رجوع به زغارو شود.
زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه فواحش و قحبه خانه را گویند. ( برهان ) . جنده خانه. قحبه خانه. خانه فواحش. ( ناظم الاطباء ) . ژَغارو خانه ای که در آن زنان بدکاره بکار پردازند. فاحشه خانه. ( فرهنگ فارسی معین ) . قحبه خانه بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 420 ) :
...
[مشاهده متن کامل]

از قحبه و گنده خانه احمد طی
ماند بزغار و در کنده ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .

خیرخانه
جنده خانه به معنای مکانی است که در بانوانی سفید پوست و زیبا به آقایان آلت تناسلی داده و در ازای آن از آنها پول می گیرند و چون در این اماکن معروف کار می کنند باید مقداری از پول خود را مدیریت این مکان بدهند.
call house
جنده خانه ؛ فاحشه خانه. خانه ای که روسپی ها در آن به فسق می پردازند. رجوع به جنده خانه شود.
دخترخانه. [ دُ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه دختران. زناخانه. جنده خانه. ( ناظم الاطباء ) . نجیب خانه. کنایه از فاحشه خانه است. خیرخانه.
fuckery
دلاله خانه. [ دَل ْ لا ل َ / ل ِ / ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دلال خانه. خانه بد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آن ریش نیست جغبت دلاله خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
رجوع به دلال خانه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

دلال خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دلاله خانه. خانه بد. بیت اللطف. زغارو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.

bawdy house
روسپی سرای/سرا
hog ranch
دارالقمامه. [ رُل ْ ق َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) عبادت خانه ترسایان. ( ناظم الاطباء ) . کنیسه. || محل اجتماع زنان فاسقه. ( ناظم الاطباء ) :
هفت پرده ست و زانیات در او
همچو دارالقمامه بئس الدار.
خاقانی.
...
[مشاهده متن کامل]

|| جای ریختن خاشاک و سرگین. ( ناظم الاطباء ) .
دار قمامه. [ رِ ق ُ م َ / م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای عبادت ترسایان. ( ناظم الاطباء ) . || جای زنان فاسقه. ( ناظم الاطباء ) :
زانیات اند که در دار قمامه جمعاند
من از آن جمع چه نقصان به خراسان یابم.
خاقانی.

red lattice ( n. ) ( also red grate ) [a red lattice or grate was a popular tavern sign and thence, if the tavern was thus inclined, could also indicate a brothel; at one time an actual Red Lattice inn stood at Butcher’s Row, off the Strand]
an inn; often doubling as a brothel; also attrib
bird - shop ( n. )
( Aus. ) a brothel
ladies’ college ( n. ) [euph. ]
a brothel
school of Venus n=
also Venus school
( UK Und. ) a brothel
Crack shop/Love crack shop
house of civil reception ( n. ) ( also house of civil entertainment ) =
a brothel
house of convenience ( n. ) ( also house of conveniency ) =
a brothel, a house of assignation
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ]
( US ) a brothel
cat flat ( n. )
( US Und. ) a brothel.
cat - house ( n. )
girlery
girl - shop ( n. )
hook shop
بیت النطاف. [ ب َ تُن ْ ن ِ ] ( ع اِ مرکب ) بیت النُطَف به اصطلاح لولی خانه که در عرف هند رجواره خوانند و از بعضی بمعنی نجاست خانه مسموع است و این اگر به اثبات رسد مجاز خواهد بود. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 311 ) . رجوع به بیت اللطف شود.
زناخانه
بابل خانه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) لولی خانه و خرابات . ( آنندراج ) . فاحشه خانه و جنده خانه . ( ناظم الاطباء ) .
دخترخانه . [ دُ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه ٔ دختران . زناخانه . جنده خانه . ( ناظم الاطباء ) . نجیب خانه . کنایه از فاحشه خانه است . خیرخانه .
خانگی محال. [ ن ِ م َ حال ل ] ( اِ مرکب ) جنده خانه. زناخانه. فاحشه خانه. ( ناظم الاطباء ) .
کسبی خانه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خیرخانه. جنده خانه. زناخانه. ( ناظم الاطباء ) .
نجیبه خونه
لهجه و گویش تهرانی
فاحشه خانه
بدکاره خونه
لهجه و گویش تهرانی
خانه فساد
دلال/دلاله خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دلاله خانه. خانه ٔ بد. بیت اللطف. زغارو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
بیت اللطف . [ ب َ تُل ْ ل ُ ] ( ع اِ مرکب ) کنایه از لولی خانه . ( غیاث ) ( آنندراج ) . فاحشه خانه . ( یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 ) . خرابات . خرابات خانه . ( زمخشری ) . زغا و قحبه خانه . دلال خانه . جای زنان بد :
...
[مشاهده متن کامل]

آنانکه زن خویش نمایند مبدل
جمعند به بیت اللطف انجمن تو.
شفائی ( از آنندراج ) .
هست دیوانخانه و خلوتگه خاتون و تو
آن یکی دارالمقام وین یکی بیت اللطف .
نثاری تبریزی .
دیروز آنکه مرید شیخ دین بود
امروز کله شمار بیت اللطف است .
آقارهی شاپور.
و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 شود.

لولی خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) قحبه خانه. ( آنندراج ) . بیت اللطف. بیت النطف. بیت النطاف. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 311 شود.
زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ فواحش و قحبه خانه را گویند. ( برهان ) . جنده خانه. قحبه خانه. خانه ٔ فواحش. ( ناظم الاطباء ) . ژَغارو خانه ای که در آن زنان بدکاره بکار پردازند. فاحشه خانه. ( فرهنگ فارسی معین ) . قحبه خانه بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 420 ) :
...
[مشاهده متن کامل]

از قحبه و گنده خانه ٔ احمد طی
ماند بزغار و در کنده ٔ ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس