جندب

لغت نامه دهخدا

جندب. [ ج ُ دُ ] ( ع اِ ) نوعی از ملخ. ( منتهی الارب ).
- ام جندب ؛ بلا و غدر و ستم : وقعوا فی ام جندب ؛ یعنی به آنان ستم شد. ( منتهی الارب ).

جندب. [ ج ُ دَ ] ( اِخ ) ابن جنادةبن عبید غفاری ، مکنی به ابوذر. از بزرگان صحابه پیغمبر است. گویند پنجمین کسی است که اسلام آورد، در صدق و راستی به وی مثل زنند، نخستین کسی است که پیغمبر را بتحیت و سلام اسلامی تحیت گفت. رجوع به ابوذر در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

ابن جناده بن عبید غفاری مکنی به ابوذر از بزرگان صحابه پیغمبر است . گویند پنجمین کسی است که اسلام آورد در صدق و راستی بوی مثل زنند نخستین کسی است که پیغمبر را بتحیت و سلام اسلامی تحیت گفت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جندب (ابهام زدایی). جندب ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • جندب بن جناده، جندب (بریر) بن جنادة بن کُعیب بن صُعیر از قبیله بنی غفار، معروف به ابوذر غفاری از صحابه بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)• جندب بن حجیر، جندب بن حُجَیْر کندی خولانی یا جندب بن حِجْر یکی از شهدای کربلا• جندب حضرمی، بنابر نظر برخی از شهدای کربلا
...

پیشنهاد کاربران

بپرس