جنحه

/jonhe/

مترادف جنحه: بزه، جرم، جنایت، گناه

برابر پارسی: گناه، بزه

معنی انگلیسی:
misdemeanour, misdemeanor

لغت نامه دهخدا

( جنحة ) جنحة. [ ج ِ ح َ ] ( ع اِ ) اِثْم. ( محیط المحیط ). گناه ، و این لغتی است عامیانه و در هیچ یک از لغت نامه های معتبرنیست. ( محیط المحیط ). || ( اصطلاح حقوق جزا ) یکی از اقسام چهارگانه جرم بشمار میرود و بدو قسم جنحه کوچک یا تقصیر و جنحه مهم تقسیم میگردد. مجازات جنحه مهم از قرار زیر است : 1 - حبس تأدیبی بیش از یک ماه. 2 - اقامت اجباری در نقطه یا نقاط معین یا ممنوعیت از اقامت در نقطه یا نقاط معین. 3 - محرومیت از بعضی حقوق اجتماعی. 4 - غرامت در صورتی که مجازات اصلی باشد. مجازات جنحه کوچک بقرار زیر است : 1- حبس تأدیبی از 11 روز تا یک ماه 2 - غرامت از 201 ریال تا پانصد ریال. رجوع به مجموعه قانون اساسی ،قانون جزایی گردآورده احمد کمانگر ص 115،116 شود.

فرهنگ فارسی

بزه، گناه کوچک
( اسم ) گناه بزه .توضیح در تداول فارسی جنجه تلفظ شود این کلمه در متون معتبر و قاموسهای عربی نیامده و احتمال میرود که آنرا از ( ( جناح ) ) ( گناه ) ساخته اند. در محیط المحیط آمده : ( ( الجنحه ( بکسرالجیم ) الاثم وهی من کلام العامه . ) )

فرهنگ معین

(جُ حِ ) [ ع . ] (اِ. ) گناه ، بزه کوچک .

فرهنگ عمید

جرمی که مجازاتش بیشتر از مجازات عمل خلاف و کمتر از مجازات جنایت باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{offense, criminal offense} [حقوق] هر عمل خلاف قانونی که برای هریک از انواع آن در مجموعۀ قوانین جزایی، مجازات درخواست شده باشد

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

جنحهجنحهجنحهجنحه
جنحه=گناه
ذنب=بزه
ذانب=بزهکار
پافشاری به کار گیری واژگان عربی در ایران، از سوی مسئولان را نمی توان پذیرفت.
چرا باید به جای گناه و بزه واژه عربی جنحه را به کارگرفت؟
جنحه: بزه، جرم. به حد متوسط جرایم جنحه میگویند، جرمی که مجازاتش کمتر از جنایت و بیشتر از خلاف باشد.
واژه ی " جنحه " همان واژه ی " گناه " فارسی می باشد که پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه دوباره به زبان فارسی بازگشته است .
جنحه:جرم کوچک، بزه، گناه
در پیش از انقلاب اسلامی، مجازات ها طبق تقسیمی عرفی به ( جنایت، جنحه وخلاف ) تقسیم میشدند.
تخطی از قانون، جرم، گناه

بپرس