جنثی

لغت نامه دهخدا

جنثی. [ ج ُ ثی ی ] ( ع اِ ) شمشیر. || زره گر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || آهن نیکو. ( منتهی الارب ). بهترین و نیکوترین آهن. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || آهنگر. ( منتهی الارب ). زراد. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

جنثی. [ ج ِثی ی ] ( ع اِ ) جُنْثی . ( اقرب الموارد ). رجوع به آن کلمه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس