جمهوری خواهی یک ایدئولوژی سیاسی است که بر شهروندی در یک دولت سازمان یافته به عنوان جمهوری متمرکز است. از نظر تاریخی، بر ایده خودمختاری تأکید دارد و از حکومت یک اقلیت نماینده یا الیگارشی تا حاکمیت مردمی را در بر می گیرد. تعاریف و تفاسیر مختلفی داشته است که بر اساس بافت تاریخی و رویکرد روش شناختی تفاوت معناداری دارد.
... [مشاهده متن کامل]
جمهوری خواهی ممکن است به رویکرد علمی غیر ایدئولوژیک به سیاست و حکومت نیز اشاره داشته باشد. همان طور که جان آدامز متفکر جمهوری خواه و دومین رئیس جمهور ایالات متحده در مقدمه کتاب معروف خود دفاع از قانون اساسی دولت ایالات متحده آمریکا بیان کرد، «علم سیاست، علم سعادت اجتماعی است» و جمهوری شکلی از حکومت است که وقتی علم سیاست به درستی برای ایجاد یک دولت طراحی شده عقلانی به کار گرفته شود. این رویکرد به جای اینکه ایدئولوژیک باشد، بر روی به کارگیری روش شناسی علمی برای مشکلات حکمرانی از طریق مطالعه و به کارگیری دقیق تجربیات و آزمایش های گذشته در حکمرانی متمرکز است. این رویکردی است که می توان آن را برای متفکران جمهوری خواه مانند نیکولو ماکیاولی ( همان طور که در گفتارهای او دربارهٔ لیوی مشهود است ) ، جان آدامز و جیمز مدیسون توصیف کرد.
کلمه «جمهوری» از اسم لاتین رس پابلیکا ( چیز عمومی ) گرفته شده است که به سیستم حکومتی اشاره دارد که در قرن ششم قبل از میلاد در پی اخراج پادشاهان از روم توسط لوسیوس یونیوس بروتوس و کولاتینوس پدیدار شد.
این شکل از حکومت در دولت روم در اواخر قرن اول پیش از میلاد فروپاشید و جای خود را به حکومتی داد که از نظر شکل، اگر نه از نظر نام، پادشاهی بود. جمهوری ها متعاقباً تکرار شدند، مثلاً با فلورانس رنسانس یا بریتانیای مدرن اولیه. مفهوم جمهوری به نیروی قدرتمندی در مستعمرات آمریکای شمالی بریتانیا تبدیل شد، جایی که به انقلاب آمریکا کمک کرد. در اروپا، از طریق انقلاب فرانسه و از طریق اولین جمهوری فرانسه ۱۷۹۲–۱۸۰۴ نفوذ زیادی به دست آورد.
در یونان باستان، چندین فیلسوف و مورخ عناصری را که امروزه به عنوان جمهوری خواهی کلاسیک می شناسیم، تحلیل و توصیف کردند. به طور سنتی، مفهوم یونانی " politeia " به لاتین به عنوان res publica ترجمه شد. در نتیجه، نظریه سیاسی تا همین اواخر اغلب جمهوری را به معنای عام «رژیم» به کار می برد. هیچ تعبیر یا تعریف مکتوب واحدی از این دوران وجود ندارد که دقیقاً با درک مدرن از اصطلاح «جمهوری» مطابقت داشته باشد، اما بیشتر ویژگی های اساسی تعریف مدرن در آثار افلاطون، ارسطو و پولیبیوس وجود دارد. اینها شامل نظریه های حکومت مختلط و فضیلت مدنی است. به عنوان مثال، در جمهوری، افلاطون تأکید زیادی بر اهمیت فضیلت مدنی ( هدف به خیر ) همراه با فضیلت شخصی ( «انسان عادل» ) از سوی حاکمان ایدئال دارد. در واقع، در کتاب پنجم، افلاطون ادعا می کند که تا زمانی که حاکمان ماهیت فیلسوفان را نداشته باشند ( سقراط ) یا فیلسوفان حاکم نشوند، صلح یا شادی مدنی وجود نخواهد داشت.
... [مشاهده متن کامل]
جمهوری خواهی ممکن است به رویکرد علمی غیر ایدئولوژیک به سیاست و حکومت نیز اشاره داشته باشد. همان طور که جان آدامز متفکر جمهوری خواه و دومین رئیس جمهور ایالات متحده در مقدمه کتاب معروف خود دفاع از قانون اساسی دولت ایالات متحده آمریکا بیان کرد، «علم سیاست، علم سعادت اجتماعی است» و جمهوری شکلی از حکومت است که وقتی علم سیاست به درستی برای ایجاد یک دولت طراحی شده عقلانی به کار گرفته شود. این رویکرد به جای اینکه ایدئولوژیک باشد، بر روی به کارگیری روش شناسی علمی برای مشکلات حکمرانی از طریق مطالعه و به کارگیری دقیق تجربیات و آزمایش های گذشته در حکمرانی متمرکز است. این رویکردی است که می توان آن را برای متفکران جمهوری خواه مانند نیکولو ماکیاولی ( همان طور که در گفتارهای او دربارهٔ لیوی مشهود است ) ، جان آدامز و جیمز مدیسون توصیف کرد.
کلمه «جمهوری» از اسم لاتین رس پابلیکا ( چیز عمومی ) گرفته شده است که به سیستم حکومتی اشاره دارد که در قرن ششم قبل از میلاد در پی اخراج پادشاهان از روم توسط لوسیوس یونیوس بروتوس و کولاتینوس پدیدار شد.
این شکل از حکومت در دولت روم در اواخر قرن اول پیش از میلاد فروپاشید و جای خود را به حکومتی داد که از نظر شکل، اگر نه از نظر نام، پادشاهی بود. جمهوری ها متعاقباً تکرار شدند، مثلاً با فلورانس رنسانس یا بریتانیای مدرن اولیه. مفهوم جمهوری به نیروی قدرتمندی در مستعمرات آمریکای شمالی بریتانیا تبدیل شد، جایی که به انقلاب آمریکا کمک کرد. در اروپا، از طریق انقلاب فرانسه و از طریق اولین جمهوری فرانسه ۱۷۹۲–۱۸۰۴ نفوذ زیادی به دست آورد.
در یونان باستان، چندین فیلسوف و مورخ عناصری را که امروزه به عنوان جمهوری خواهی کلاسیک می شناسیم، تحلیل و توصیف کردند. به طور سنتی، مفهوم یونانی " politeia " به لاتین به عنوان res publica ترجمه شد. در نتیجه، نظریه سیاسی تا همین اواخر اغلب جمهوری را به معنای عام «رژیم» به کار می برد. هیچ تعبیر یا تعریف مکتوب واحدی از این دوران وجود ندارد که دقیقاً با درک مدرن از اصطلاح «جمهوری» مطابقت داشته باشد، اما بیشتر ویژگی های اساسی تعریف مدرن در آثار افلاطون، ارسطو و پولیبیوس وجود دارد. اینها شامل نظریه های حکومت مختلط و فضیلت مدنی است. به عنوان مثال، در جمهوری، افلاطون تأکید زیادی بر اهمیت فضیلت مدنی ( هدف به خیر ) همراه با فضیلت شخصی ( «انسان عادل» ) از سوی حاکمان ایدئال دارد. در واقع، در کتاب پنجم، افلاطون ادعا می کند که تا زمانی که حاکمان ماهیت فیلسوفان را نداشته باشند ( سقراط ) یا فیلسوفان حاکم نشوند، صلح یا شادی مدنی وجود نخواهد داشت.