[ویکی فقه] جمع مسائل در یک مسئله یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و از اسباب مغالطه معنوی تالیف قضایا است.
مغالطه به دو قسم تقسیم می شود:۱. مغالطه لفظی؛۲. مغالطه معنوی. مغالطه معنوی بر دو قسم است:۱. نوع اول، مغالطه ای است که در یک قضیه واقع شود۲. نوع دوم، مغالطه ای است که بین چند قضیه واقع می شود.مغالطه متعلق به قضیه واحد بر سه قسم است:۱. ایهام انعکاس؛۲. اخذ غیر ذاتی به جای ذاتی؛۳. سوء اعتبار حمل.مغالطه ای که به تالیف میان چند قضیه مرتبط است، چهار قسم دارد:۱. مصادره؛۲. وضع مالیس بعلة مکان علت؛۳. سوء تالیف۴. جمع مسائل در یک مسئله.
منشا انقسام مغالطه
منشا انقسام مزبور این است که غلط و خلل یا در تالیف قیاسی واقع است یا نه. صورت اول سه قسم می شود، زیرا یا به اعتبار نتیجه است یا به اعتبار نتیجه نیست. آنجا که به اعتبار نتیجه است یا از این باب است که نتیجه عین مقدمات است که «مصادره» نام دارد، یا از این باب است که قولی لازم می آید غیر از آن چیزی که استنتاجش مطلوب بوده است که «وضع مالیس بعلة مکان علة» یا «اخذمالیس بعلة مکان علة» نام دارد.در جایی که به اعتبار نتیجه نیست یا غلط مربوط به صورت قیاس است؛ مثل آنکه شکل آن به صورت یکی از ضروب غیر منتج است یا غلط متعلق به ماده قیاس است، به این گونه که در قیاس، قید یا شرطی مدخلیت دارد که اگر ذکر شود قیاس کاذب می شود و اگر ترک شود قیاس ناقص می شود که هر دو اینها «سوء تالیف» نام دارد. صورت دوم یعنی جایی که تالیف میان قضایا از نوع تالیف قیاسی نیست «جمع چند مسئله در یک مسئله» نام دارد.
توضیح اصطلاح
در معنای این قسم دو قول است:۱. قول اول اینکه در ظاهر، قیاسی تالیف شده است، ولی در واقع تالیف میان آنها از نوع تالیف قیاسی نیست؛ مانند: «انسان به تنهایی متفکر است» و «هر متفکری حیوان است»؛ پس «انسان به تنهایی حیوان است»، چون لفظ «به تنهایی» در این مثال، وقتی تحلیل شود به منزله این است که گفته شود: «و غیر او متفکر نیست»؛ پس صغرای قیاس به دو قضیه منحل می شود که یکی موجبه و دیگری سالبه است (در حالی که توهم می شود این دو قضیه، یک قضیه را تشکیل می دهند) و قیاس بسیط فقط از دو مقدمه تشکیل می شود، علاوه بر اینکه صغرای شکل اول نمی تواند سالبه باشد.۲. قول دوم، لفظ مسئله را در عنوان این قسم مغالطه به معنای لغوی حقیقی آن دانسته، و این مغالطه را در موردی می داند که دو یا چند سؤال در قالب یک سؤال، به گونه سؤال از دو طرف نقیض، پرسش می شود، در حالی که موارد مذکور در پرسش، پاسخ یکسانی ندارند؛ مانند اینکه گفته شود: «آیا زید شاعر و کاتب است یا نه؟ » و پاسخ مثبت و منفی هر دو غلط باشد و باید تفصیل داد. به نظر می رسد، چنانکه بعضی گفته اند، قول اول به مغالطه سوء تالیف برگشت می کند و اگر قول اول، مراد، قائلان اولیه بود تعبیر به «جمع القضایا فی قضیة واحدة» بهتر بود.
مستندات مقاله
...
مغالطه به دو قسم تقسیم می شود:۱. مغالطه لفظی؛۲. مغالطه معنوی. مغالطه معنوی بر دو قسم است:۱. نوع اول، مغالطه ای است که در یک قضیه واقع شود۲. نوع دوم، مغالطه ای است که بین چند قضیه واقع می شود.مغالطه متعلق به قضیه واحد بر سه قسم است:۱. ایهام انعکاس؛۲. اخذ غیر ذاتی به جای ذاتی؛۳. سوء اعتبار حمل.مغالطه ای که به تالیف میان چند قضیه مرتبط است، چهار قسم دارد:۱. مصادره؛۲. وضع مالیس بعلة مکان علت؛۳. سوء تالیف۴. جمع مسائل در یک مسئله.
منشا انقسام مغالطه
منشا انقسام مزبور این است که غلط و خلل یا در تالیف قیاسی واقع است یا نه. صورت اول سه قسم می شود، زیرا یا به اعتبار نتیجه است یا به اعتبار نتیجه نیست. آنجا که به اعتبار نتیجه است یا از این باب است که نتیجه عین مقدمات است که «مصادره» نام دارد، یا از این باب است که قولی لازم می آید غیر از آن چیزی که استنتاجش مطلوب بوده است که «وضع مالیس بعلة مکان علة» یا «اخذمالیس بعلة مکان علة» نام دارد.در جایی که به اعتبار نتیجه نیست یا غلط مربوط به صورت قیاس است؛ مثل آنکه شکل آن به صورت یکی از ضروب غیر منتج است یا غلط متعلق به ماده قیاس است، به این گونه که در قیاس، قید یا شرطی مدخلیت دارد که اگر ذکر شود قیاس کاذب می شود و اگر ترک شود قیاس ناقص می شود که هر دو اینها «سوء تالیف» نام دارد. صورت دوم یعنی جایی که تالیف میان قضایا از نوع تالیف قیاسی نیست «جمع چند مسئله در یک مسئله» نام دارد.
توضیح اصطلاح
در معنای این قسم دو قول است:۱. قول اول اینکه در ظاهر، قیاسی تالیف شده است، ولی در واقع تالیف میان آنها از نوع تالیف قیاسی نیست؛ مانند: «انسان به تنهایی متفکر است» و «هر متفکری حیوان است»؛ پس «انسان به تنهایی حیوان است»، چون لفظ «به تنهایی» در این مثال، وقتی تحلیل شود به منزله این است که گفته شود: «و غیر او متفکر نیست»؛ پس صغرای قیاس به دو قضیه منحل می شود که یکی موجبه و دیگری سالبه است (در حالی که توهم می شود این دو قضیه، یک قضیه را تشکیل می دهند) و قیاس بسیط فقط از دو مقدمه تشکیل می شود، علاوه بر اینکه صغرای شکل اول نمی تواند سالبه باشد.۲. قول دوم، لفظ مسئله را در عنوان این قسم مغالطه به معنای لغوی حقیقی آن دانسته، و این مغالطه را در موردی می داند که دو یا چند سؤال در قالب یک سؤال، به گونه سؤال از دو طرف نقیض، پرسش می شود، در حالی که موارد مذکور در پرسش، پاسخ یکسانی ندارند؛ مانند اینکه گفته شود: «آیا زید شاعر و کاتب است یا نه؟ » و پاسخ مثبت و منفی هر دو غلط باشد و باید تفصیل داد. به نظر می رسد، چنانکه بعضی گفته اند، قول اول به مغالطه سوء تالیف برگشت می کند و اگر قول اول، مراد، قائلان اولیه بود تعبیر به «جمع القضایا فی قضیة واحدة» بهتر بود.
مستندات مقاله
...
wikifeqh: جمع_مسائل_در_یک_مسئله