جمع اوری کردن


برابر پارسی: ( جمع آوری کردن ) گرد آوردن

معنی انگلیسی:
compile, garner, gather

مترادف ها

levy (فعل)
مالیات بستن بر، جمع اوری کردن

collect (فعل)
متراکم کردن، جمع کردن، گرد اوردن، فراهم اوردن، وصول کردن، فراهم کردن، جمع اوری کردن، مدون کردن

mass (فعل)
جمع اوری کردن

muster (فعل)
جمع شدن، فرا خواندن، جمع اوری کردن

reap (فعل)
بدست اوردن، جمع اوری کردن، درو کردن

rake (فعل)
جمع اوری کردن، با چنگک جمع کردن، با سرعت جلو رفتن

cull (فعل)
جمع اوری کردن، گلچین کردن

فارسی به عربی

احصد , تجمع , خلیع

پیشنهاد کاربران

بپرس