جمع اوری
/jam~Avari/
مترادف جمع اوری: ( جمع آوری ) تالیف، گردآوری، گردآوردن
برابر پارسی: ( جمع آوری ) گردآوری، برداشت
معنی انگلیسی:
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
{collection} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] در اصلاح نباتات، گردآوردی تمامی انواع زراعی و غیرزراعی یا غیراهلی یک گونۀ خاص برای مطالعه
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
انباشتگی، توده، جمع اوری، گردآوری
جمع اوری، اجتماع، صف، ارایش، لیست اسامی
جمع اوری، اجتماع، مجموعه، گردآوری، کلکسیون، وصول، گرداورد
انباشتن، جمع اوری، احتکار، دیوار موقتی
جمع اوری، اجتماع، انجمن، عمل سوار کردن، ماشین سواری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جمع آوری ( عربی )
گرد آوری ( پارسی )
Collecting ( انگلیسی )
گرد آوری ( پارسی )
Collecting ( انگلیسی )
جمع کردن، گردآوری، پاکسازی و جلوگیری از فعالیتی در یک مکان
تحصیل
ضبط و ربط
جمع اوری
گرد اوری
جمع آوری. گِردآوری، دور هم گِرد آوردن، یک مجموعه ترتیب دادن. رجوع شود به جمع.